پیشنهاد ویژه : کارگاه آموزشی مهارت‌های نرم جلسات ماهانه 24 آبان

متن پیام

ثبت نام و ورود

شماره همراه

+98

شماره همراه خود را بدون صفر اول وارد کنید

ACT رویکردی تجربی و عمل‌گرایانه مبتنی بر دو مفهوم «پذیرش» و «تعهد» با هدف ارتقای سلامت روان است. این رویکرد همچنین شامل جنبه‌های درمانی است و به افراد کمک می‌کند تا آنچه را خارج از کنترل آنهاست بپذیرند و متعهد به اقداماتی شوند که زندگی آنها را غنی و شکوفا می‌سازد.
استیون سی. هِیز، استاد روان‌شناسی دانشگاه نوادا، رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد را در سال 1986 توسعه داد. کار او با بررسی تأثیر زبان و تفکر بر تجربیات درونی افراد آغاز شد. هیز مخالف اجتناب یا حتی (در صورت امکان) جلوگیری از درد و رنج بود. او رنج را بخشی اجتناب‌ناپذیر و ضروری از انسان و منبعی برای رضایت او می‌دانست.
ACT مهارت‌های ذهن‌آگاهی و پذیرش (به معنای گشودگی نسبت به تجربه‌های ناخوشایند، بدون تلاش برای انکار یا تغییر آنها) را برای واکنش به تجربه‌های غیرقابل‌کنترل آموزش و پرورش می‌دهد. این رویکرد، به حذف افکار، عواطف و احساسات ناخواسته (که اغلب به‌عنوان علائم اختلال روان‌شناختی شناخته می‌شوند) توجه کمتری دارد و تمرکز اصلی آن بر پرورش انعطاف‌پذیری روانی است.
رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد افراد را تشویق می‌کند تا به جای احساس گناه نسبت به افکار، عواطف و احساسات ناخوشایند خود، آنها را با آغوشی باز بپذیرند. اگر چه این رویکرد در نگاه اول تا حدودی مبهم به نظر می‌رسد، اما در عمل درمان بالینی موثری را ارائه می‌دهد. شرایط پزشکی مانند اضطراب، افسردگی، اعتیاد و سوء مصرف مواد، همگی می‌توانند از ACT و شناخت‌درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی (MBCT) بهره‌مند شوند.
ACT تعریفی واحد که مورد پذیرش همگانی باشد ندارد و تا کنون تعاریف متفاوتی از آن ارائه شده است. به‌عنوان مثال تعریف راس هریس، یکی از افراد تأثیرگذار در این حوزه، همان تعریفی است که این نوشته با آن آغاز شد:
رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) نوعی درمان است که به افراد کمک می‌کند تا آنچه را خارج از کنترل آنهاست بپذیرند و به جای آن متعهد به اقداماتی شوند که زندگی آنها را غنی می‌سازد.
در حالی‌که مطابق با انجمن علوم رفتاری بافتاری (ACBS)، ACT یک مداخلۀ روان‌شناختیِ تجربه‌محور است که از راهبردهای پذیرش و ذهن‌آگاهی، همراه با راهبردهای تعهد و تغییر رفتار برای افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی استفاده می‌کند. این انجمن، رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد را درمانی مبتنی بر این دریافت که رنج انسانی، طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است در نظر می‌گیرد.
بنیانگذار ACT اما تعریفی از این رویکرد ارائه می‌دهد که به ادبیات حوزۀ روان‌شناسی نزدیک‌تر است:
«یک مداخله روان‌شناختی مبتنی بر روان‌شناسی رفتاری مدرن، از جمله نظریۀ چارچوب رابطه‌ای، که فرآیندهای ذهن‌آگاهی و پذیرش، و فرآیندهای تعهد و تغییر رفتار را برای ایجاد انعطاف‌پذیری روان‌شناختی به کار می‌گیرد».
دکتر هریس در سال 2011، با بیانی کمتر بالینی، ACT را به عنوان یک رفتاردرمانیِ مبتنی بر ذهن‌آگاهی تعریف کرد که قوانین اساسی اغلب روان‌شناسی‌های غربی را به چالش می‌کشد و هدف منحصر به فرد آن کمک به افراد برای ایجاد یک زندگی غنی و معنادار و توسعۀ مهارت‌های ذهن‌آگاهی در کنار پذیرش درد و رنج است.
آموزش ACT شامل استعاره‌ها، داستان‌ها و تمرین‌های تجربی برای به تصویر کشیدن کنترل‌ناپذیری و قابل‌قبول بودن بسیاری از تجربیات روان‌شناختی و نشان دادن کم توانی بسیاری از افکار و ضعف آنها در محدودکنندگی – نسبت به آنچه عموماً در نظر گرفته می‌شود – است. رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد، افراد و درمانگران را تشویق می‌کند تا به طور مستمر راهبرد‌های جدید و متنوعی را برای مواجه شدن با افکار – به عنوان موجوداتی بی‌ضرر و بی‌اهمیت – گسترش دهند.
رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد به عنوان بخشی از موج سوم رفتار درمانی شناختی (CBT) در نظر گرفته می‌شود. موج اول، رفتار درمانی سنتی بود که بر رفتار قابل مشاهده و تعامل مستقیم با محیط تمرکز داشت. پاولوف، واتسون، تورن‌دایک و اسکینر از جمله چهره‌های شناخته‌شدۀ آن دوران هستند.
اگرچه چنین مداخلاتی مؤثر بودند، اما قادر به توضیح مشکلات ناشی از تفکر و تأثیر رویدادهای خصوصی بر رفتار نبودند. در پاسخ به این ضعف، نظریه‌های شناختی شروع به ظهور کردند و در 30 سال گذشته در کانون توجه قرار گرفتند. در این موج دوم که بک و الیس از چهره‌های کلیدی آن بودند، تفکر غیرمنطقی یا خطای تفکر به‌عنوان علت اصلی تمام مشکلات در نظر گرفته می‌شدند.
موج دوم پیشرفت فوق‌العاده‌ای بود، اما ارتباطی علمی بین فرآیندهای تغییر شناختی و خروجی‌ها ایجاد نکرد. این خلأ زمینه را برای ظهور مدل‌های درمانی جدیدی که به جای محتوا، بر عملکرد شناخت‌های مشکل‌ساز تمرکز می‌کنند فراهم کرد. تفاوت موج سوم با موج اول در تمرکز قابل توجه این موج بر رویدادهای خصوصی است و تفاوت آن با موج دوم در این است که سعی در تغییر شکل یا تغییر در تناوب این رویدادهای خصوصی ندارد.
موج سوم CBT شامل رفتار درمانی دیالکتیکی(DBT)، شناخت‌درمانی مبتنی بر ذهن‌آگاهی (MBCT) و همچنین ACT است.
شش فرآیند اصلی ACT که چارچوبی برای توسعۀ انعطاف‌پذیری روانی ارائه می‌دهند عبارتند از:
پذیرش
پذیرش جایگزینی برای تلاش برای تغییر یا مبارزه با افکار، احساسات و تمایلات غیرارادی و ناخوشایند و یک انتخاب فعالانه برای مجاز شمردن تجربیات ناخوشایند است.
پذیرش هدف ACT نیست، بلکه روشی است که منجر به نتایجی سازنده می‌شود.
این فرآیند به معنای ایجاد فضایی برای تجربه‌های منفی در ذهن ماست. البته آشکار است که مجبور به دوست داشتن چیزهای دردناکی که تجربه کرده‌ایم یا افکار ناخوشایندمان نیستیم، بلکه پذیرش صرفاً به معنای مجاز شمردن آنهاست.

گسلش
این فرآیند به جداسازی خود از افکارمان و محکم نچسبیدن به آنها اشاره دارد. ما باید افکارمان را تحت کنترل خود درآوریم و به آنها تنها به‌عنوان کلمات یا تصاویر نگاه کنیم.
گسلش شامل تکنیک‌هایی است که به ما امکان می‌دهند به تجارب درونی ناخوشایند – بدون آنکه گرفتار آن‌ها شویم – واکنشی متفاوت نشان دهیم. این تکنیک‌ها اغلب مبتنی بر شیوه‌های ذهن‌آگاهی هستند.
رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد، قرار گرفتن ما در معرض تجربیات منفی را محدود نمی‌کند، بلکه هدف آن این است که ما را با آنها روبرو کند و تأثیر منفی آنها را کاهش دهد.

حضور
حضور را می‌توان به‌عنوان تمرین آگاهی از لحظۀ حال بدون قضاوت در مورد آن درک کرد؛ به عبارت دیگر، تجربۀ آنچه در حال رخ دادن است بدون تلاش برای پیش‌بینی یا تغییر آن تجربه.
این فرآیند به بودن در لحظۀ حال اشاره دارد، چیزی که برای بسیاری از ما چندان آسان نیست. مردم اغلب به چیزی غیر از آنچه در مقابلشان می‌گذرد فکر می‌کنند. ما اغلب یا درگیر گذشته هستیم یا نگران آینده.
ACT به کمک خودآگاهی، مهارت‌هایی را برای تقویت ارتباط با وضعیت فعلی و لحظۀ حال پرورش می‌دهد.

درک «خود» به‌عنوان ناظر
این فرآیند به توانایی درک «خود» به‌عنوان ناظر اشاره دارد و این مفهوم را مطرح می‌کند که یک «خود» خارج از تجربۀ فعلی وجود دارد.
ما فقط افکار و احساساتمان نیستیم، چیزی بیش از آن هستیم. افکار و احساسات می‌آیند و می‌روند، اما «خود» ما پایدار و همیشه حاضر است. بسط این دیدگاه ما را قادر می‌سازد در مواجهه با تجربیات ناخوشایند درونی قوی بمانیم.

ارزش‌
این فرآیند به ما کمک می‌کند تا ارزش‌هایمان را به روشنی ابراز کنیم و آنچه را واقعاً برای ما مهم است تشخیص دهیم. شناسایی ارزش‌ها به ما در تصمیم‌گیری در مورد اقداماتی که برای تغییر رفتارمان به آنها نیاز داریم کمک می‌کند. به بیان دقیق‌تر، داشتن درکی قوی از آنچه برای ما مهم است، توانایی ما را برای تصمیم‌گیری و پایبندی به رفتارهایی خاص – به ویژه در سناریوهای چالش‌برانگیز – بهبود می‌بخشد.
در رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد، ما از ابزارهایی استفاده می‌کنیم که به ما کمک می‌کنند تا زندگی خود را مطابق با ارزش‌هایی که برایمان مهم هستند، هدایت کنیم.

تعهد
این فرآیند در مورد انجام اقدامات همسو با ارزش‌ها است. مداخلات رفتاری مختلفی مانند هدف‌گذاری، آموزش مهارت‌ها، خودکنترلی و مدیریت زمان در این فرآیند انجام می‌شود.
ACT به ما کمک می‌کند تا به انجام کنش‌های همسو با اهداف بلندمدت‌مان متعهد شویم و زندگی سازگار با ارزش‌های خود را شکل دهیم.

شواهد قابل‌توجهی به نفع اثربخشی رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد وجود دارد. تا تاریخ اول ژانویۀ 2023، بیش از 1000 کارآزمایی تصادفی‌ کنترل‌شده (RCT)، مزایای ACT در زمینۀ اختلالات مختلف را ارزیابی کرده‌اند. برخی از این شواهد نشان می‌دهند که این رویکرد در افراد مبتلا به درد مزمن، مبتلایان به افسردگی خفیف تا متوسط، اختلال وسواس، روان‌پریشی، سیگار کشیدن، وزوز گوش، صرع، اختلال عاطفی غذا خوردن و طیف وسیعی از اختلال‌های عاطفی دیگر، موثرتر از دارونما یا درمان‌های معمول است. همچنین شواهدی از مفید بودن این رویکرد در محیط‌های غیربالینی (مانند استرس محل کار و غیره) مشاهده شده است.


پیشنهادات ما

پاسخگویی واتس‌اپ