تغییر در منظر چگونه میتواند به اکتشافهای بزرگ بینجامد؟
دیروز (18 می 2022) مقالهی جالبی در حوزهی تکامل منتشر شد. هر چند اکتشاف گزارش شده در مقاله، به خودی خود جالب است اما جالبتر از آن، روش رسیدن به این کشف است.
ابتدا نگاهی گذرا به اکتشاف انجام شده بیاندازیم.
از قبل میدانستیم که
یک. نخستین جانوران از حدود 572 میلیون سال پیش بوجود آمدهاند؛
دو. در چند میلیون سال نخست، تنوع بسیار بالایی از جانوران شکل گرفت؛
سه. اما پس از مدتی شاهد منقرض شدن بسیاری از گونههای شکلگرفته بودیم.
سوال: چرا به یکباره دستهی بزرگی از گونههای جانوری شکلگرفته، منقرض شدند؟ سادهترین فرضیه این بود: احتمالا یکی از کلانفجایعِ زیستمحیطی در حدود 550 میلیون سال پیش (مانند برخورد شهابسنگی که ۶۶ میلیون سال پیش به انقراض دایناسورها انجامید) در این کاهش تنوع جانوران دخیل بوده است.
هرچند شواهدی را از یک فاجعهی زیستمحیطی رصد نکرده بودند اما کماکان این فرضیه نزد تکاملدانان بسیار مقبول بود. چرا؟ زیرا
الف. دلیلی علیه آن نداشتند،
ب. فرضیهی آنها از حمایت یک استدلال تمثیلی برخوردار بود،
و ج. مهمتر از همه اینکه، فرضیهی بدیلی در اختیارشان نبود.
اکنون که این نظریه نقض شده است ساده است که بگوییم استدلال تمثیلی خطاپذیر است و دانشمندان از ابتدا نیز نباید برای این فرضیه اعتبار زیادی قائل میشدند. اما اگر تا دو روز پیش چنین سخنی گفته میشد پاسخی ساده وجود داشت: «شما بگوئید چرا به یکباره از این تنوع کاسته شده است؟!»
بنابراین، وقتی فرضیهی بدیلی وجود نداشته است دانشمندان در پذیرش تنها فرضیهی موجود موجه بودهاند. (توجه: نمیگوییم فرضیه موجه بوده است؛ بلکه میگوییم دانشمندان در «پذیرش» آن فرضیه موجه بودهاند.) اما فرضیهی بدیلِ تازه منتشرشده چه میگوید؟
جمعیتهایی از گونههای طبیعی در یک زیستبوم با هم و با محیط پیرامونی در اندرکنش دائمی هستند که بومشناسان این اجتماع بزرگتر را فرااجتماع (metacommunity) مینامند. در پژوهش حاضر دانشمندان از منظری کلاننگر بر ساختار این فرااجتماعهای باستانی متمرکز شدند و با بررسی شواهد زمینشناختیِ مربوط به سنگها و کف اقیانوسها و رابطهی آنها با سه دسته از فسیلها به این نتیجه رسیدند که اصلاً انقراضی دستجمعی درکار نبوده است. آنچه رخ داده برخی تخصصی شدن در گونهها، غلبهی برخی گونهها، و جایگزینی گونههای غلبهیافته با دیگر گونهها بوده است.
اما اهمیت روششناختی این پژوهش چیست؟
آنچه اهمیت ویژهای در این پژوهش دارد تغییر منظر برخی پژوهشگران از روابط جزیی به روابط کلیتر است به نحوی که روابط چندجانبهی میان گونهها و اندرکنشهای آنها با محیط را یکجا در مدلهای پژوهشی خود گنجاندهاند. به نحو متعارف، پژوهشگرانِ زیستشناسیِ تکاملی یا بر روی تکاملِ یک خصیصهیِ خاص در گونهای خاص متمرکز میشوند، یا به نحوی تطبیقی آن خصیصه را در چند گونهی نزدیک به هم مقایسه میکنند، یا رابطهی همتکاملی میان دو خصیصه را در دو گونه بررسی میکنند، یا پژوهشهای دیگری از این سنخ، با مدلهایی جزیینگر، انجام میدهند. (که البته دستاوردهای شگرفی نیز در بر داشته است.)
اما اتخاذ منظر کلاننگر در این پژوهش نشان داد که حل برخی مسائل زیستشناسی نیازمند تغییر منظر و رفتن به سراغ مدلهایی است که اندرکنشهای زیادی را همزمان مد نظر قرار دهند. البته مدتی است که این پژوهشهای کلنگر در زیستشناسی رواج یافتهاند اما اهمیت این پژوهش، اعتبار بیشتری برای کارهای پژوهشگران این حیطهها فراهم میکند.
مدلهای کلنگر آنها که حتی مرز زمینشناسی و زیستشناسی را درنوردیده است میتواند اسرار تازهای از گذشتههای دور را هویدا کند.
لینک دانلود مقاله:
https://journals.plos.org/plosbiology/article?id=10.1371/journal.pbio.3001289