تعریف تکامل
داروین در چاپ اول منشأ انواع از واژهی اوولوشن استفاده نمیکند و اصطلاح «اشتقاق یا نسب همراه با تغییر» را برمیگزیند که بسیار با «تطور» همخوان است که جهتی ندارد. به مرور زمان داروین نهفقط واژهی اوولوشن را بهکار میبرد بلکه متأثر از حلقهی اطرافیانش بهویژه اسپنسر و هاکسلی سخنانی دربارهی جهتداری «تکامل» ادا میکند و در اواخر عمر نیز چنین نگاه لامارکی در آرای او پررنگتر میشود.
روبرتا میلستاین بهعنوان تعریفی بسیار عام از اوولوشن، در مدخل اوولوشن دانشنامهی فلسفی استنفورد، چنین مینویسد:
«تغییرات در نسبتهای سنخها یا تیپهای زیستیِ موجود در یک جمعیت طی زمان».
مطابق این تعریف تطورهای زیستی جهتی ندارند. آنچه میلستاین میگوید همنواست با نگاه رایج در زیستشناسی تکاملی قرن بیستم و تعریف رایج در آن:
«اوولوشن هر تغییری است در فراوانی آللها در یک جمعیت، از یک نسل به نسل بعد.»
در یک نسل تغییرات جهتدار بیمعنا است. جهت فقط طی نسلهای متوالی است که قابلتشخیص خواهد بود.
اما این تعریف موردقبول همهی زیستشناسان نبوده است. از منظر برخی این تعریف دو ایراد دارد: اولاً فقط به تکامل در یک سطح یعنی سطح ژنها اشاره دارد؛ ثانیاً به ماکرواوولوشن که در آن گونهزایی انجام میشود اشاره ندارد. مثلاً فسیلشناسانی که تکامل را در بازههای زمانی بسیار طولانیتر مطالعه میکنند این تعریف را نمیپسندند. تعریف جایگزین چیست؟
دو تعریف جایگزین:
یک. داگلاس فیوتایما «اوولوشن» را در کتاب زیستشناسی تکاملی اینگونه تعریف میکند:
«هر تغییری در خصیصههای گروههایی از ارگانیسمها طی نسلها».
به تفاوتها توجه کنیم: یک. فیوتایما تعریف را فراتر از تغییر در آللها میبرد تا شامل ماکرواوولوشن هم بشود. دو. هرچند صراحتاً از «جهت» سخنی نمیگوید اما وقتی از نسلهای متمادی سخن میگوید ممکن است ایدهی جهتداری را به ذهن متبادر کند. سه. درعینحال با آوردن عبارت «هر تغییری»، راه را بر تغییرات غیرجهتدار نیز باز میگذارد.
دو. جان اندلر تکامل را اینگونه تعریف میکند:
«تکامل هر نوع تغییر جهتدار یا تغییر انباشتی در خصیصههای ارگانیسمها یا جمعیتها طی نسلهای متمادی است».
اندلر با آوردن صفات «جهتدار» و «انباشتی» بهوضوح ایدهی «تطور» را کنار مینهد و فهمی جهتدار از تکامل در ذهن دارد.
خلاف تصور رایج در ایران، زیستشناسانی مانند داوکینز که نقش انتخاب طبیعی را در فرایند اوولوشن برجسته میبینند با برابرنهاد تکامل همدلی بیشتری خواهند داشت. ایشان با تأکید بر انباشتی و جهتدار بودن تغییرات در بهوجودآوردن طراحیهای پیچیده، با برابرنهاد “تکامل” مشکلی نخواهند داشت مشروط بر آنکه نقش هستومندهای فراطبیعی را در مشخصکردن جهت وارد نکنیم. (توجه: جهتداشتن متفاوت است با رو بهسوی جهتی از پیشتعیینشده داشتن. رودخانه جهت دارد؛ اما این جهت بهنحوی از پیش تعیینشده نیست. شاخههای درخت نیز هرکدام به سویی میروند و جهت دارند اما جهت آنها هم از پیشتعیینشده نیست.
تعریفی دیگر
با پیشرفتهایی که در زیستشناسی تکاملی داشتهایم با تعاریفی مواجه میشویم که برای عموم ناآشناست. یکی از این تعاریف که حدود ۵۰ سال پیش توسط یکی از بومشناسان صاحبنام عرضه شد، امروزه در نگرشهای نوینِ پژوهشهای تکاملی، و در شاخهای از پژوهشها به نام تکا-تکو، جایگاه خاصی پیدا کرده است. لِخ فَنفالن تکامل را «کنترل تکوین (رشد) توسط اکولوژی» معرفی میکند. (این تعریف میتواند برای کسانی که تکامل را در علومانسانی به کار میگیرند جذابیتهای زیادی داشته باشد.)
کدام تعریف؟
ارنست مایر معتقد است تعاریف در زیستشناسی نقش نظریهها را در فیزیک بازی میکنند و پوپر میگوید بر سر واژگان دعوا نکنیم. چه خوب است نظر مایر و پوپر را تلفیق کنیم و ما نیز به جای مشاجره بر سر واژگان، و افزودن بر تشتتِ برابرنهادهای مناسب اوولوشن، این تعاریف را بهعنوان پیشفرضهای نظریای که نوع پژوهشها را جهت میدهند تحلیل کنیم و به فهم خود از فرایند تکامل بیافزاییم.
مترجمانی مانند عبدالحسین وهابزاده و کاوه فیضالهی که بیشترین زحمت را در ترجمهی متون تکاملی کشیدهاند، و بنابراین با اختلاف دیدگاههای یادشده نیز آشنا هستند، برابرنهاد “تکامل” را به کار بردهاند و آن را به عنوان «نام» برای اوولوشن برگزیدهاند. (وقتی نام کسی «شادی» است به معنای آن نیست که همواره شاد است.)
اگر به بحثِ «جهتداری در تکامل» علاقهمندیم جا دارد به جای آنکه تکلیف کار را از پیش تعیینشده بدانیم و پیشنهاد خود را بر آن اساس عرضه کنیم، و جای مشاجره بر سر واژگان، به سراغ مقالات تخصصی این حوزه برویم و با توسل به شواهد تجربی، نقادی، و استدلال مثلاً بگوییم چرا خوانش اندلر، فیوتایما، یا فنفالن برای فلان حوزهی پژوهش ارجح است.