چرا رنگ چشم سگها عموماً تیره است؟
مسأله:
یک. رنگ چشم گرگها زرد و روشن است.
دو. نیای سگها گرگها بودهاند.
سه. پس رنگ عموماً قهوهای و تیرهی چشم سگها (۹۲ درصد سگها) از کجا آمده است؟
پاسخ به این پرسش اهمیتی بسیار فراتر از رنگ چشم سگها دارد. پاسخ به آن به درک بهتری از تکامل انسان نیز میانجامد.
پاسخی به مسأله:
قبل از هر چیز باید بدانیم رنگ روشن، و عموماً زرد، برای چشم گرگها یک سازگاری است. گرگها شکار گروهی داشتهاند و همکاری میان آنها برای موفقیت در شکار حیاتی بوده و هست. گرگها با تشخیص اینکه اعضای دیگر گروه به کجا خیره شدهاند محل شکار را ردیابی میکنند. میزان گشادی مردمک هم حاوی اطلاعاتی برای میزان برانگیختگی گرگ است. چشم تیره در تاریکیِ شب توسط سایر اعضاء گروه دیده نمیشود و بنابراین این پیامها را منتقل نمیکند اما چشمان زردِ روشن به خوبی این هدف را برآورده میکند.
فرضیه: شاید دلیل شایع شدن رنگ قهوهای و تیره در سگها مطلوب بودن این رنگ از جانب انسانها بوده است. سگی که با انسان زیسته دیگر نیازی به ارسال پیام به سایر اعضاء گروه در هنگام شکارِ گروهی نداشته است.
آزمودن فرضیه:
پژوهشگران ژاپنی این فرضیه را به بوتهی آزمون گذاردند. با کمک کامپیوتر رنگ چشم تصویرِ دستهای از سگها را به رنگ چشم گرگها درآوردند و از آزمودنیها پرسیدند که میان جفتهایی از تصاویر سگها یکی را برگزینند: تصویر اول تصویر واقعی سگ بود با رنگ چشم قهوهای و تیره؛ دومی فوتوشاپ آن بود که رنگ چشم زرد و روشن شده بود. آزمودنیها باید قضاوت میکردند که کدام تصویر دوستانهتر، باهوشتر، و با پرخاشگری کمتر است؟
نتیجه قاطعانه به نفع تصاویر با چشمانی تیره بود. بنابراین این فرضیه که انسانها سگ با چشمان تیره را میپسندند پذیرفتی است. نگاه سگ با چشمان تیره، بهخلاف گرگ، کمتر تهدیدکننده است و تغییر در این خصیصه به انسانها این پیام را میداده که با موجود متفاوتی مواجه هستیم.
شرح یافته:
سگها تغییرات دیگری را نیز تجربه کردند: از برجستگی صورت و پوزهی آنها کاسته شد؛ گوشها آویزانتر از گرگها شد؛ دندانها کوچکتر شدند؛ دم حلقوی شد؛ و شکل کلی جانور در بزرگسالی نیز بیشتر به تولهها شبیه شد و در مجموع از پرخاشگری جانور کاسته شد. به عبارتی همانطور که ناخوداگاه با اهلیسازی گرگهایِنیایسگها، این تغییرات را در تبار آنها ایجاد کردیم، خود سگها نیز فرایند خوداهلیسازی را پیش گرفتند و از همافزایی این دو فرایندِ گزینشی توسط انسان و خود سگها، شاهد تغییرات بزرگی که منجر به گونهزایی سگ شد بودیم.
به غیر از تغییر در دم، تمامی این تغییرات در خود انسان نیز رخ داده است و مطالعهی چگونگی تغییرات در سگها کمک بزرگیست به فهم چگونگی تغییرات در گونهی انسان.
نکتهی مهم آن است که بسیار قبل از اهلیسازی سگ، فرایند خوداهلیسازیِ انسان از صدهاهزار سال قبل آغاز شده بوده است. خوداهلیسازی فرایندی بوده که طی آن، نیاکان ما رفتارهای خشونتآمیز خود را از طریق انتخاب جنسی کاهش دادند. به عبارتی در انسانها زنان گرایشی به انتخاب مردان ملایمتر داشتهاند که به کاهش خشونت گونهی انسان انجامیده است. زنانِ نیاکانی ما برای رصد کردن کاهش خشونت نشانههایی مانند بزرگی سر به جثه و تورفتگی صورت را در مردانی که به عنوان جفت برمیگزیدند رصد میکردند.
بنابراین رصد کردن شواهد کاهش خشونت در انسانها ابتدا به منظور دیگری ایجاد شده بوده است. محصول فرعی این گرایش، تشخیص ویژگیهای مشابه در گرگهاینیایسگ بوده است. و از این پس فرایند خوداهلیسازی در خود سگها نیز آغاز شده است زیرا با همراهی انسان میتوانستند از گرسنگی در زمستانهای سخت نجات پیدا کنند. نسبت بالای سگها به گرگها در جهانِ کنونی نشان میدهد که از منظر گسترش ژنها، گرگهاینیایسگها، با خوداهلیسازی و همراهی با انسان مسیر موفقیتآمیزی را برگزیدند.
اصل مقاله را اینجا ببینید.