پیشنهاد ویژه : وبینار آشنایی با مهارت های نرم

سگ‌ها بازنمایی ذهنی دارند و معنی برخی واژگان را “می‌فهمند”!

بسیاری از ما، چه در زندگی واقعی و چه در فیلم‌ها، سگ‌هایی را دیده‌ایم که به فرمان انسان می‌نشینند، دراز می‌کشند، یا راه می‌روند. اما آیا سگ‌ها متوجه معنای واژگانی که دارای مرجع مشخصی در جهان خارج هستند می‌شوند؟ مثلاً آیا می‌دانند توپ، طناب، یا فریزبی به چه شی‌ای در جهان اشاره دارند؟ مشخصاً دعوی صاحبان بسیاری از سگ‌ها این است که سگ آنها باهوش است و فهمی از مرجع برخی از واژگان دارد. اما وقتی در محیط آزمایشگاهی به عموم سگ‌ها گفته شود که از میان چند شی، آن را که نام برده شده بیاورد خطاها آن‌قدر بالا است که برای جانورشناسان تردید ایجاد می‌کند که وجود بازنماییِ ذهنی از اشیاء را به سگ‌ها یا سایر جانوران، غیر از انسان، نسبت دهند.
اما آزمون یادشده دقیقاً چیزی را که قرار است بسنجد نمی‌سنجد؛ زیرا این امکان وجود دارد که سگ مرجع واژگان را بداند اما در مرحله‌ی اجرای عمل خطا کند، یا به عمد نخواهد فرمان را اجرا کند.
پژوهشی که نتایج آن در نشریه‌ی زیست‌شناسی روز منتشر شده به نحوی بسیار مبتکرانه موفق شده است شواهدی بر وجود بازنمایی ذهنی اشیاء با مرجع مشخص را در سگ‌ها رصد کند. مهم نیست که سگ مورد نظر چند واژه بلد باشد و به عبارتی چقدر باهوش باشد. همه‌ی سگ‌هایی که صاحب انسانی دارند مرجع برخی از واژگانی را که توسط صاحبشان ادا شده، می‌دانند.
در این آزمایش از سگ‌ها نوار مغزی گرفتند. قبل از این کار می‌دانستند که نوار مغزی می‌تواند تفاوت دو حالت را در انسان‌ها نشان دهد: یک. حالتی که برای انسان‌ها واژه‌ای با مرجع درست بیان شود (مثلاً گفته شود «توپ»؛ و توپی نیز نشان داده شود)‌ و دو. وقتی واژه‌ی اداشده با مرجع آن ناهمخوان است (مثلاً گفته شود «فریزبی»؛ اما تکه‌ای طناب نشان داده شود).
حالا اگر صاحب سگ دعوی آن داشته باشد که سگ او معنای واژه‌ای را می‌داند و نوار مغزی سگ تفاوتی را میان دو حالت که واژه و مرجع هم‌خوان هستند و هم‌خوان نیستند نشان دهد گواهی است از آنکه سگ واقعاً معنای آن واژه را می‌دانسته است. نتیجه‌ی پژوهش چنین تفاوتی را در نوار مغزی نشان داد.
بنابراین دعوی صاحبِ سگ‌ مبنی براینکه سگِ او معنای واژگان را می‌فهمد درست است؛ هر چند سگ در آوردن شی مورد اشاره به اندازه‌ی کافی دقیق عمل نکند.
پژوهش به خودی خود به اندازه‌ی کافی جالب است. اما پرسش‌های زیادی را برای پژوهش‌های آتی ایجاد می‌کند که این یافته را با ارزش‌تر می‌کند. (یافته‌های جالب آنها هستند که پرسش‌های بیشتری را پیشِ روی پژوهشگران می‌گذارند.)
نخست آنکه اگر سگ‌ها از چنین قابلیتی برخوردارند انتظار آن است که در جانورانی مانند شامپانزه‌ها و بونوبوها نیز چنین قابلیتی رصد شود. چنین قابلیتی را در چه جانوران دیگری خواهیم دید؟
دوم آنکه اگر بازنمایی ذهنی ابزاری برای کنش است چرا سگ‌ها در اجرای فرمان برای آوردن شیئ‌ای که معنای آن را می‌دانند به خوبی عمل نمی‌کنند؟ آیا علت آن است که اطاعت در انجام این سنخ دستورات به نفع سگ نیست زیرا می‌تواند به زیاد شدن کارش بیانجامد؟! یا سگ با یادگرفتن این سنخ از واژگان صرفاً برای آگاهی از کنش‌های آتی صاحب خود بهره می‌گیرد؟ پرسشی که به لحاظ فلسفی جالب‌تر است این است که آیا در سگ‌ها نیز همانند انسان، سطحی از «فهمیدن»، مستقل از کاربست‌های عملی شکل گرفته است؟! اگر پاسخ مثبت است کارکرد این سنخ فهمیدن در تکامل سگ‌ها چه بوده است؟
سوم آنکه آیا این یافته می‌تواند در تبیین‌های رقیبی که در مورد چگونگی شکل‌گیری زبان در انسان وجود دارد به کار آید؟ دو نظریه‌ی اصلی در مورد تاریخ شکل‌گیری زبان وجود دارد: یکی از آنها شکل‌گیری زبان را پدیده‌ای بسیار متأخر در تکامل انسان می‌داند و نظریه‌ی دیگر ریشه‌های آن را به میلیون‌ها سال قبل می‌برد. آیا می‌توان نتیجه گرفت که اگر سگ‌ها به این حد از بازنمایی ذهنی مرتبط با زبان رسیده‌اند پس احتمالاً سطوحی از زبان در نیاکان بسیار دور انسان نیز وجود داشته است؟
منتظر پژوهش‌های بعدی هستیم تا شاید به برخی از این پرسش‌ها پاسخ دهند.
در اینجا خلاصه‌ای از مقاله را در قالب یک فیلم کوتاه ببینید.

پاسخگویی واتس‌اپ