میخواهی خوب به خاطر بسپاری و به یاد آوری؟ دستانت را مشت کن!
این توصیه آنقدر ساده و عجیب است که بسیار به دادههای زردی میماند که در شبکههای مجازی بازنشر میشوند. اما این خلاصهی نتایج پژوهشی است که در قالب یک مقاله در یکی از نشریههای انجمن روانشناسی آمریکا منتشر شده است.
افراد را به دو گروه همتا تقسیم کردند. برای هر دو گروه اطلاعات شنیداری عرضه شد و در انتها دربارهی اطلاعات پخششده، سوالاتی پرسیده شد. گروه آزمایش در حین گوش دادن، توپ کوچکی را در دست میفشردند و گروه کنترل این کار را نمیکردند. نتیجه آنکه گروه آزمایش اطلاعات دریافتی را بهتر به یاد آوردند.
پژوهشگران این پژوهش معتقدند از این تکنیک میتوان برای کمک به افراد مسنی که با مشکلات حافظه مواجه هستند بهره گرفت و به آنها توصیه کرد که طی روز از توپهای کوچک ابر فشرده که به “توپ استرس” موسوماند استفاده کنند.
(هرچند به دانههای تسبیح در دست فشار زیادی وارد نمیشود اما شاید در دست گرفتن تسبیح نیز نقش مشابهی داشته باشد. به روانشناسان وطنی توصیه میکنم آزمایش کنند.)
همچنین شاید بتوان از این تکنیک در کلاسهای درس برای افزایش کارکرد حافظهی دانشآموزان، به ویژه آنها که اختلالات حافظه دارند، بهره گرفت.
یافتهها در حمایت از نظریهی بدنمندی شناخت رو به فزونیاند.
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/36931831/
بدن دارم، پس میاندیشم؛
و با دستانی بسته به نحوی دیگر میاندیشم!
نظریه شناخت یا ذهن بدنمند بهطور خلاصه میگوید شناخت ما، حداقل تا حدودی، به شرایط بدنی ما و نحوهی تعامل آن با جهان وابسته است. محدودیت در حرکت بر شناخت اثر دارد و تفاوت در بدنها تفاوت در شناخت را به همراه دارد.
آزمایشهای جالبی در سنجش این نظر انجام شده است. در آزمایش سادهای که اخیرا ژاپنیها انجام دادهاند و نتایج آن در نشریهی نیچر منتشر شده از فرد خواسته میشود از میان زوج اشیایی که تصویر آنها بر مانیتور ظاهر میشود شیء بزرگتر را انتخاب کند. مثلا وقتی تصویر لیوان و جارو بر مانیتور به نمایش درآید پاسخ جارو است. یا وقتی تصویر یک ساختمان و تیرچراغبرق ظاهر میشود پاسخ ساختمان است.
در این آزمایش وقتی حرکت دستان آزمودنی محدود شد سرعت پاسخ بهشدت کاهش پیدا کرد. جالب آنکه برای اشیایی مانند لیوان و جارو که قابل در دست گرفتن هستند کاهش زمان پاسخ بیش از اشیایی مانند ساختمان و تیرچراغبرق بود که قابلیت در دست گرفتن ندارند.
رصد فعالیت مغزی افراد درحالتیکه دست آنها باز بود و با سرعت معمول به پرسش پاسخ میدادند، و در حالتی که دست آنها بر روی میز محدود شده بود نیز تفاوتهایی را در فعالیت بخشهای مربوط به «معناشناسی» مغز نشان میداد. به عبارتی در معناشناسی واژگان بدن ما و کنشگری آن با جهان نقش بازی میکند.
از آنجا که هر انسانی بدنی منحصر به فرد دارد هر انسان منبع شناختی یگانهای است. کافی است تفاوتهای بدنی را به رسمیت بشناسیم. نظریهی شناخت بدنمند به ما میگوید به هر انسانی بهعنوان منبع یگانهای در کنشگری با جهان بنگریم و به همین دلیل او را منبعی از آگاهیهای منحصر به فرد بدانیم.