تبیین تکاملی جنگ
معمولاً میتوانیم از تبیینهای علمی برای پیشبینی و کنترل نیز بهره گیریم. پس اگر بتوانیم تبیینی برای جنگ عرضه کنیم در عین حال راههای پیشبینی و کنترل آن را نیز معرفی کردهایم. به وضوح چنین تبیینهایی را از علوم اجتماعی انتظار داریم. اما زیستشناسی تکاملی نیز تبیینهای خود را دارد.
ابتدا به سراغ تبیین تکاملی جنگ در دو گونه از جانوران برویم که زندگی گروهی دارند و مایکل کَنت، زیستشناس تکاملی دانشگاه اِکستر، پژوهشهایی بر روی آنها انجام داده است. اخیراً کنت پژوهانهی سه میلیون یورویی برای پژوهشهای خود دریافت کرده که خود گواهیست بر اینکه مسئولان پژوهشی در بریتانیا اهمیت این سنخ از پژوهشها را که به تبیین تکاملی رفتارهای اجتماعی اختصاص دارد به خوبی درک کردهاند.
جنگ در خدنگها
با افزایش انسجام اجتماعی و همکاری درونگروهی، گروههایی از جانوران از جمله خدنگها (مونگوسها)، به یک سوپرارگانیسم منسجم بدل میشوند که ممکن است بر سر تصاحب منابع مشترک و کمیاب، با گروههای رقیبی که آنها نیز از انسجام بالایی برخوردارند و بهسان سوپرارگانیسم رقیب میمانند وارد منازعه شوند. اما پژوهشهای کنت و همکارانش بر روی خدنگها نشان میدهند که حین جنگ، امکان تبادلات ژنتیکی نیز فراهم میشود. پژوهشهای ژنتیکی نشان میدهند که حدود ۲۰ درصد فرزندانی که در هر گروه هستند پدرانی از خارج از گروه دارند و بنابراین در زمانهی جنگها نطفههای آنها بسته شده است.
در واقع گروههای بسیار منسجم با مشکلی اساسی روبهرو هستند: انسجام محصول بسته بودن گروه است و با گذر زمان بسته بودن گروه به خارج، باعث کاهش تنوع ژنتیکی میشود. بنابراین میانزادگیریهای حین منازعه، راهکاری برای جبران کاهش تنوع ژنتیکی نیز هست. خدنگهای نر در حین جنگ بچههای گروه دشمن را نیز میکشند تا هم از جنگاوران بعدی کاسته باشند و هم مادههای گروهِ رقیب را بارور کنند. مادههایی که فرزند ندارند نیز خودخواسته از فرصت هیاهوی جنگ برای جفتگیری با نرهای رقیب بهره میبرند.
از تعارض تا همزیستی: نمونهای در موریانهها
دو دسته از موریانهها را در نظر بگیرید که از یک تنهی درخت تغذیه میکنند. با گسترش در تنهی درخت این دو گروه ممکن است در محلی با هم تلاقی پیدا کنند. نتیجه میتواند به جنگی بیانجامد که طی آن کلنی بزرگتر، کلنی کوچکتر را بهطور کل نابود کند. اما نتیجه همواره با این خشونت همراه نیست. گاهی دو کلنی به جای اینکه وارد جنگ شوند در هم ادغام میشوند. گروه بزرگ ادغامشده کارآمدی بیشتری در استفاده از کلیت منبع تغذیه را نسبت به گروههای رقیب دیگری که در منطقه زیست میکنند از خود نشان میدهد.
الگوهایی برای مطالعات انسانی
کَنت معتقد است مطالعهی علل درگیریها، و راهبردهای مختلفِ حل تعارض میان گروههای جانوری میتواند به درک بهتری از پدیدههای مشابه در جهان انسانها بیانجامد. او همچنین معتقد است که البته برخی ویژگیهای منحصر به فرد انسانی وجود دارند که همتایی در جهان جانوران ندارند و عوامل مهمی در جنگها هستند. انتقام گرفتن، ادعای حق موروثی بر چیزی (از جمله بر منطقهای جغرافیایی) داشتن، و رسیدن به احساس افتخار در پیروزی از جمله عوامل مؤثر در جنگهای انسانیاند که همتایی در جهان جانوران ندارند. اما به تعبیر کَنت نباید با تمرکز زیاد بر این عوامل، از عوامل پایهایتر که آنها را با برخی جانورانِ بهلحاظِ شناختی سادهتر مشترک هستیم، غافل شویم.
تبیینی در سطح تکامل فرهنگی
اگر کاهش تنوع ژنتیکی و یکدستی زیاد در سطح ژنتیکی از عوامل درگیری در خدنگهاست به نحو مشابه کاهش تنوع آراء و نظرات میتواند گروههای انسانی را یکدست کند. وقتی دو کشور همسایه، هر دو بیش از حد یکدست شوند و یکدستی آنها حول محلهای اختلاف باشد جنگ اجتنابناپذیر است. تاریخ جنگهای جهانی اول و دوم گواهی بر بروز چنین شرایطی قبل از جنگ است. افزایش تنوع فکری و فرهنگی در درون جوامع از مهمترین راهکارهای کاستن از امکان نزاعهای میان کشورها است. همین قاعده در دورن کشورها نیز صادق است. در جوامع دو قطبیشده در هر بخش از قطب، تنوع اندیشهها بسیار کم است و در عوض انسجام فکری بالا است. چنین پدیدهای امکان بروز جنگهای داخلی را افزایش میدهد.
از موریانهها بیاموزیم. میتوان به جای درگیری در هم ادغام شد. مهمترین ابزار این کار خروج از اطاقهای پژواک و همچنین برخورداری از تفکر نقاد و انعطاف شناختیست که نیازمند آموزشهایی سازمانیافته است؛ که البته اگر این آموزشها در جامعه رواج داشته باشند دوقطبی در بدو امر شکل نخواهد گرفت.
اما وقتی در جوامع دوقطبی، در هر دو سوی قطب، افرادی بدون برخورداری از انعطاف شناختی و تفکر نقاد زیست میکنند که فقط از یک منبع اطلاعاتی اخبار را دریافت میکنند احتمال درگیریها افزایش مییابد.