بیشتر ما در برقراری ارتباط با دیگران دچار دستهای از خطاهای نظاممند و تکرار شونده هستیم، خطاهایی که از یک سو ما را از فهم درست دیگری محروم میکنند و از سویی دیگر، پیامی را که ما در پی انتقال آن به دیگری هستیم، مخدوش میکنند. آشنایی با مهارتهای ارتباطی به ما در شناخت خطاهای پرتکرار در هنگام برقراری ارتباط با دیگران کمک میکنند و امکان برقراری ارتباط مؤثر با دیگران را فراهم میکنند و از این طریق موفقیت در کار تیمی را تسهیل میکند.
در این دوره علاوه بر معرفی خطاهای نظاممند و روشهای برقراری ارتباط مؤثر، مطالبی کاربردی در مورد نحوۀ بیان روشن و مؤثر درخواست، چگونگی گوش فرادادن به سخن دیگران، نحوۀ مشورت کردن و تقویت روحیۀ همکاری ارائه میشود. همچنین چگونگی تعیین هدف در کار تیمی و لزوم انعطافپذیر بودن برای دستیابی به هدف، مورد گفتگو قرار میگیرد.
این دوره سرشار از مثالهای کاربردی در محیط کار است و در موارد عملی منتخب نشان داده خواهد شد که چگونه با شناخت موانع ادراكی، فیزیكی، رفتاری و روانشناختی، امکان ارتباط موثر محتملتر خواهد شد.
بسیاری از ما از یک ذهنیت ثابت رنج میبریم. ذهنیت ثابت، ذهنیتی است که پیشفرض آن غیرقابلتغییر بودن تواناییهای ماست و از این طریق مانع بهرهبرداری از ظرفیتهای جدید در ما میشود. اما جهان جدید جهانی است که به سرعت و پیوسته در حال تغییر است. تا حدودی آشکار است که ذهنیت ثابت، در سازگاری با الزامهای جهان جدید نیست. اگر نتوانیم خودمان را با شرایط دائماً در حال تغییر و جدید سازگار کنیم، آنگاه پایداریمان کاهش مییابد و امکان یادگیری و رشد به پایینترین حد خود نزول میکند. در محیط کار نیز چنین دریافتی صادق است. در واقع بزرگترین مشکل کارفرمایان و کارکنان، رنجبردن از ذهنیتی ثابت در بستری ناپایدار و متغیر است.
در مقابل، ذهنیت منعطف، بهرهبرداری از ظرفیتهای جدید را تسهیل میکند و به سازگاری با شرایط جدید کمک میکند. پرورش مهارتهایی از جمله تابآوری، عزم، پایداری ذهنی و خلاقیت، به انعطافپذیری ما و سازگارتر شدنمان با چنین زیستجهانی کمک میکند. در جهان در حال تغییر، خلاقیتِ بیشتر، از مهمترین عوامل موفقیت است و افزایش انعطاف شناختی یکی از روشهایی است که به خلاقیت بیشتر میانجامد.
ما در این دوره چگونگی گذار از ذهنیت ثابت به ذهنیت منعطف را تمرین خواهیم کرد. همچنین مواجهۀ خلاقانه با موضوعات و ارتقاء پایداری ذهنی را فرامیگیریم و مهارت تابآوری در وضعیتهای طاقتفرسا را در خود پرورش میدهیم و نهایتاً نقش سازمان در تمام این موارد را مورد بررسی قرار میدهیم.
با افزایش تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، استرس در محیطهای کاری رو به افزایش است. رقابت دائم، هیجانهای منفیِ زیادی به همراه دارد و بیتوجهی به این هیجانها عواقب آنها را پرهزینهتر میکند. به مهارتِ آگاه بودن از هیجانها و توانایی تنظیم موثر آنها در خودمان و حتی دیگران، هوش هیجانی گفته میشود. در این دوره با هوش هیجانی و مبانی آن آشنا میشویم و چگونگی مدیریت هیجانهای خود را به صورت عملی تمرین میکنیم. فرامیگیریم که چگونه میتوان با همان شرایط بیرونی غیرقابل کنترل، به بهترین شکل با خودکنترلی به بالاترین سطح از کارآمدی دست یافت. همچنین اینکه: چطور به احساساتمان دسترسی پیدا کنیم؟ چطور از آنها استفاده کنیم و چطور تنظیمشان کنیم تا مانع کارمان نشوند؟ انگیزشمان را چطور تنظیم کنیم؟ هیجانها در زندگیمان چه نقشی دارند؟ اثر هیجانها در ارتباطمان با دیگران، اعتماد به آنها، درک آنها و ابراز خودمان به آنها چیست؟ با چه روشهایی میتوانیم این مهارتها را در خود تقویت کنیم؟
زندگی ما و بهطور ویژه کار ما سراسر آمیخته با مسئله است، با این وجود بسیاری از ما از چگونگی مواجهۀ درست با مسئلهها آگاه نیستیم و عموماً مرتکب خطاهایی رایج اما بسیار جدی میشویم. این خطاها در تمام مراحل از جمله شناخت درست مسئلهها، چگونگی تحلیل آنها، پیدا کردن راهحل مناسب و فرآیند تصمیمگیری رخ میدهند. در این دوره با معیارهای تشخیص مسئله و تفاوت آن با مشکل و خطاهای رایج در تحلیل مسئله آشنا میشویم و چگونگی شناسایی و کنار نهادن راهحلهای ناکارآمد به کمک تفکر نقادانه را تمرین میکنیم. تفكر نقادانه به ما نشان میدهد که تأثیر پیشفرضها و مفروضات پنهان، سوگیریهای شناختی و مغالطهها، بر تشخیص مسئله، ارائه راهحلهای كارآمد و تصمیمگیریهای عقلانی تا چه اندازه قابل توجه و جدی است. همچنین فرامیگیریم که فرآیند تصمیمگیری شامل چه مراحلی است و افرادی که تصمیمهای بهتری اتخاذ میکنند چگونه عمل میکنند.
به طور خلاصه، پرورش مهارتهای تحلیلی گامی مهم برای شناخت درست مسئله و تصمیمگیری عقلانی هستند.
نداشتن برخی از مهارتها، سبب بروز رفتاری میشود که یا به «دیگری» در محیط کار (همکار، مدیر یا کارفرما) «آسیب» میرساند یا «الزامهای رسمی محیط کار» (نظیر حضور به موقع در محیط کار که رسماً به آنها متعهد میشویم یا مواردی عرفی و غیر رسمی نظیر عدم استفاده از شبکههای اجتماعی در زمان کار) را برآورده نمیکند. به این مهارتها، مهارتهای نرم اخلاقی در محیط کار میگوییم. عدم برخورداری کارمندان و کارفرمایان از چنین مهارتهایی، با افزایش تنش در محیط کار و ایجاد نارضایتی از شغل، سبب کاهش بهرهوری سازمانی و ناپایداری کسبوکار میشود. ما در این دوره به چنین مهارتهایی میپردازیم و به طور خاص مسئولیتپذیری، تعهد، انضباط و حرفهایگری را مورد بررسی قرار میدهیم.
مهارتهای راهبردی، مهارتهایی هستند که به ما کمک میکنند رویکردی هدفمند را در کار و زندگی دنبال کنیم. «تفکر راهبردی» به ما فرصت میدهد که به اهدافمان بیندیشیم و آنها را به عنوان قطبنمایی پیش رویمان قرار دهیم؛ همچنین، میان مشغول بودن و در راستای قطبنما حرکت کردن تفاوت قائل شویم. در این دوره، با خصوصیات اهداف مناسب آشنا میشویم و مسیریابی و ارزیابی پیشرفتنمان در مسیر را تمرین میکنیم. در ادامه، به موضوع «مدیریت زمان» میپردازیم؛ موضوعی که اکثر ما با توجه به اشتغالهای مختلفمان در کار و زندگی شخصی، با آن مواجهایم. مدیریت زمان ابزاری کلیدی برای حفظ و به کار بستن نگاه راهبردی در امور روزانه است. در نهایت، به موضوع «رهبری» میرسیم. در هر تیم و در هر کسبوکاری، فردی که به عنوان مدیر میانی یا ارشد فعالیت میکند باید قادر باشد نگاه راهبردی و مدیریتی را نه تنها در مورد خود، بلکه در مورد همکارانش حفظ کند و ارتقا دهد. رهبری رویکردی است که در دهههای اخیر برای انتقال از سبک مدیریتی کلاسیک به سبک جدیدی از حفظ تعامل و همکاری هدفمند در سطح تیمها و کسبوکارها شکل گرفته است و ما در بخش پایانی مهارت راهبردی به آن خواهیم پرداخت.