بازار آزاد: خوب یا بد؟
اوایل قرن ۱۸ با کتابی همراه بود به نام افسانهی زنبورها از برنارد مندِویل. مندویل در این کتاب خودخواهی فردی را عامل پیشرفت اقتصادی میدانست. در مقابل آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل نوشت که، خلاف نظر مندویل، تجارت فضیلتهای انسانها را پرورش میدهد.
اینکه اقتصاد چه ربطی با ارزشها دارد فقط محل بحث فیلسوفان نبوده است. اینکه آیا بازار آزاد زندگی انسانها را بهتر میکند یا بدتر مبنای نظری اردوگاههای اقتصادی راست و چپ بوده است و تاثیرات عملی آن را تمامی مردم جهان حس میکنند.
بزرگترین ایراد روششناختی این بحث، در سه سدهی گذشته در نظریبودن بحث و بیتوجهی یا کمتوجهی به دادههای تجربی بوده است. در مواردی نیز که به دادهها توجه شده، شواهد، گزینشی انتخاب شدهاند: ایدئولوژیهای اقتصادی، البته با نام مبانی نظری و فلسفی، چنان ذهن اقتصاددانان هر دوسو را جهت دادهاند که ایشان فقط دادههای مؤید نظر خود را میبینند و تمامی یافتههای مخالف را یا کلا نادیده میگیرند یا با برچسب منفعتطلبی و ایدئولوژیکبودن طرد میکنند، غافل از آنکه موضع خود آنها نیز کمتر ایدئولوژیک نیست.
در دهههای اخیر شاهد تغییراتی اساسی در این مباحث هستیم. اقتصاد مبتنیبرشواهد، اقتصاد تجربی، اقتصاد آزمایشی و غیره همگی در تلاشاند که با توجه عمیقتر به شواهد تجربی از دوگانهی ایدئولوژیک معرفیشده رهایی یابند. البته رویکرد جدید نیز تابع پیشفرضهای نظری است. با این تفاوت که خلاف آزمونهای تجربی که توسط اقتصاددانان دو اردوگاه راست و چپ انجام میشد اینبار آنچه قرار است آزموده شود خود در زمرهی پیشفرضهای نظری نیست. (جای تعجب نیست که وقتی اقتصاددان راست، مثلا وقتی به مطالعهی رابطهی نابرابری و شادکامی میپردازند نتیجه میگیرد که نابرابری تأثیر منفی بر شادکامی مردم ندارد و اقتصاددان چپ نتیجهای مخالف آن میگیرد.)
از جمله پیشفرضهای رویکردهای تجربی و مبتنیبرشواهد این است که:
ابتدا باید تلاش کنیم سازههای مفهومی مانند بازار آزاد، برابری، شادکامی، خودخواهی، فضیلت و غیره را به سازههای مفهومی کوچکتر و قابل سنجش تعریف کنیم. (بنابراین مطابق این رویکرد در پاسخ به این پرسش که بازار آزاد خوب است یا بد باید بگوییم منظور چه عاملی در بازار آزاد است و منظور از خوب و بد چیست.)
پیشفرض دیگر این رویکرد جدید این است که هر دادهی تجربی، خطاپذیر و اصلاحپذیر است و نظرات عام اقتصادی نیز باید به هنگام بهروزشدن دادهها، خود را بهروز کنند. دوران برخورد ایدئولوژیک با اقتصاد به پایان رسیده است.
پیش فرض دیگر، بهویژه در کسانی که اقتصاد شادکامی کار میکنند، این است که هدف نهایی تمامی برنامههای اقتصادی باید افزایش شادکامی عموم مردم باشد و برای رسیدن به این هدف نیازمند برنامههای اقتصادی مبتنیبرشواهدتجربی هستیم.
محصول چنین پژوهشهایی رسیدن به درک عمیقتری از اقتصاد به عنوان علمی تجربی و در حال رشد است. البته در برقراری ارتباط میان دادههای بهدست آمده کماکان نیازمند پیشفرضهای فلسفی و نظری هستیم با این تفاوت که اینبار هر ربطی که برقرار کردیم به سان یک فرضیه قابلیت تحقیق تجربی را نیز دارد.
یوهان خرافلانت هلندی در زمرهی نخستین اقتصاددانانی است که شخصا تلاش کرده در عمل چنین پژوهشهایی را در حوزههای اقتصاد شادکامی و برابری انجام دهد.
خرافلانت علاوهبر آنکه از پیشگامان رویکرد جدید است و پژوهشهای تجربی بسیار گستردهای در این حوزه انجام داده، در قامت یک معلم دانشگاه در زمینهی نظری و فلسفی نیز به روابط متکثر بازار، شادکامی، برابری، فضایل اخلاقی، اعتماد عمومی و غیره پرداخته و کتابی عمومی برای آشنایی این حوزه با نام اخلاق و اقتصاد: مقدمهای بر بازارهای آزاد، برابری، و شادکامی نگاشته که توسط انتشارات راتلج منتشر شده است.
کتاب به بهترین وجه نشان میدهد که چگونه باید میان مبانی نظری و فلسفی اقتصاد، و دادههای تجربی جزئی، دیالوگ برقرار کرد. وقتی کتاب را میخوانیم متوجه میشویم کدام بخش از بحثهای رایجی که در جامعهی اقتصاددانان سنتی دو اردوی راست و چپ در جریان است ایدئولوژیهایی نیازمودهاند.
باعث افتخار است که وقتی ترجمهی کتاب را به آقای وحید موسوی داور پیشنهاد دادم مورد توجه ایشان قرار گرفت و اکنون ترجمهی بسیار خوبی از این کتاب توسط نشر دکسا وارد بازار شده است.
https://doxa-v.org/product/ethics-and-economics/