چگونه گردن زرافه بلند شد؟
گردن زرافه مثالی معروف از خصیصهای عجیب است که نظریهی تکامل باید بتواند آن را تبیین کند.
تبیین شمارهی یک: انتخاب طبیعی
این تبیین که قدیمیتر است رابطهای میان بلندی گردن زرافهها و منبع غذایی آنها، که برگ درختان بلند است، برقرار میکند. لامارک میگفت زرافهها برای دستیابی به برگ درختان گردن کشیدهاند: عملی که باعث درازشدن گردن آنها شده است. مطابق نظر او این صفت اکتسابی به ارث میرسد و به مرور زمان گردن در تبار زرافهها بلندتر شده است. داروین میگفت بلندای گردن زرافهها یکسان نیست. آنها که گردن بلندتری دارند بخت بیشتری برای تغذیه از برگهای بالای درختان داشته درحالیکه احتمال بقا و تولیدمثل در آنهایی که گردن کوتاهتری دارند، در اثر سوء تغذیه، کمتر است. اما بهرغم اختلاف تبیین لامارک و داروین آنچه میان آنها مشترک است این است که رابطهای علّی میان بلندای گردن زرافه و بلندای منبعغذایی برقرار میکنند. گردن بلند رسیدن به عمق درخت را نیز فراهم میکند.
تبیین شمارهی دو: انتخاب جنسی
در پست قبل دیدیم که در دهههای اخیر تأکید بیشتری بر نقش انتخاب جنسی میشود و بسیاری از خصیصههایی را که بهطور متعارف توسط انتخاب طبیعی تبیین میشدند با بهرهگیری از الگوی انتخاب جنسی توضیح میدهند. مطابق این رویه در تبیین درازی گردن زرافه، که به «گردن برای جفتگیری» معروف است، پای انتخاب جنسی در میان است. فشار انتخابی دوسویه است: از یک سو نرهای گردندرازتر در مبارزه با دیگر نرهای رقیب در تصاحب مادههای گله، از گردن درازشان به عنوان سلاح مبارزه استفاده میکنند. از سوی دیگر مادهها، نه فقط نر برنده، بلکه نری با گردن درازتر را میپسندند. پرسشی که این تبیین ایجاد میکند این است که چرا گردن مادهها نیز بلند شده است؟ پاسخ ساده این است که ژنهایی که در دراز و قویشدن گردن زرافه نقش دارند بر روی کروموزوم ایگرگ نیستند و بنابراین به هنگام جفتگیری همانند پسران، به دختران نسل بعد نیز منتقل میشوند.
نقدی بر این نظریه:
با اینکه این تبیین مقبول به نظر میرسد اما با مشکلی نیز مواجه است و پیشبینی نادرستی را به همراه دارد: اگر بلندی گردن ابزار رقابتی نرهاست انتظار آن است که نسبت گردن به قد در نرها بیشتر باشد و نه کمتر.
اما پژوهشی که نتایج آن در نشریهی زیستشناسی پستانداران منتشر شده با معرفی و تحلیلِ عکسهای فراوان از زرافهها، چه در باغوحشهای آمریکا و چه در محیط طبیعیِ زیست زرافهها در آفریقا، نشان میدهد که خلاف پیشبینی نظریهی «گردن برای جفتگیری» نسبت گردن به قد در مادهها بیش از نرها است.
این یافته خود نیازمند تبیین است. تبیین قدیمی به خوبی این پدیده را نیز توضیح میدهد. نیاز به انرژی بیشتر برای به دنیا آوردن بچه و تغذیهی او باعث میشود که مادهها بهرغم آنکه جثهای حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد کوچکتر نسبت به نرها دارند اما نیاز به غذای کمتری نداشته باشند. مادهها به دلیل چثهی کوچکتر، بیشتر و بهتر به درون درختها گردن میکشند و برای این کار گردنی دراز و نازک لازم است.
تحلیلی فلسفی:
بااینحال نظریهی انتخاب جنسی یکسره به کنار نمیرود.
نخست آنکه در تبیین «پهنای» بیشترِ گردنِ زرافههای نر به نظر میرسد بهترین تبیین همان است که گردن ابزاری برای رقابت بر سر جفت باشد.
دوم آنکه در تبیین بلندی گردن نیز میتوان دو تبیین را همزمان به کار گرفت: خصیصههای زیستی علل واحدی ندارند. این سخن در پدیدههای فیزیکی نیز صادق است اما با توجه به تکثر عوامل در زیستشناسی باید در معرفی علت «اصلی» برای پدیدهها درنگ بیشتری کرد.
سوم آنکه بلندی گردن، مانند سرعت بالای یوزپلنگ، یک خصیصهی ساده (مثل چسبیدگی لالهی گوش در انسان) نیست بلکه محصول همافزایی صدها خصیصه است.
چهارم اینکه همانطور که در پست قبل یادآوری شد در برخی مدلسازیهای زیستی برخی با اتخاذ رویکرد ژن-محور، تبیینهای مبتنی بر انتخاب جنسی را نیز ذیل انتخاب طبیعی قرار میدهند.
اینکه مدلِ تبیینی طراحیشده چه عناصری را برجسته، و از چه عناصری تأکیدزدایی میکند با توجه به دانشِ زمینهای و رواج نوعِ الگوهای تبیینی موجود در برنامههای پژوهشی روز تغییر میکند. در این مثال دیدیم که با افزایش بهکارگیری تبیینهای انتخاب جنسی، تبیین معروف و آشنا کمرنگ شد، و سپس با کشف دادهای که برآمده از تحلیل عکسهای زرافهها بود، مجدد رو آمد؛ نشانی از آنکه گاه تبیینهای کنار نهادهشده امکان رو آمدن مجدد را دارند.