قانون تکاملی گمشدهی طبیعت
از ابتدای معرفی نظریهی داروین و حتی قبل از آن، از تبیینهای تکاملی، علاوهبر زیستشناسی در رشتههای دیگر نیز بهره گرفته شده است. برای نمونه، اسپنسر در تبیین تغییرات اجتماعی و فرهنگی از تکامل بهره گرفت و پیرس از تکامل یافتن قوانین فیزیک سخن گفت. پوپر از معرفتشناسی تکاملی در معنایی عام بهره گرفت و داوکینز از الگوریتم تکاملی.
عموما، و البته نه کاملا، زیستشناسان و فیلسوفان این بهرهگیریها را استعاری در نظر میگرفتند و تکامل را منحصر به تبارهایی از موجودات زنده میدانستند. اما مقالهای که این هفته در مجموعه مقالات آکادمی علوم آمریکا توسط ۹ دانشمند و فیلسوف منتشر شده مدعی است که در حیطههای خارج از زیستشناسی نیز واقعا تکامل رخ میدهد و فهمی چنان بدیع از تکامل عرضه کردهاند که از همین ابتدا برخی منتقدان آن را همنوا با نویسندگان آن، «قانون تکاملی گمشدهی طبیعت» نامیدهاند: قانونی که این گروه از پژوهشگران آن را آشکار ساختهاند و آن را مکمل قانون دوم ترمودینامیک میدانند.
قانون جدید بیان میکند که سیستمهای طبیعی پیچیده به حالتهایی با الگوسازی، تنوع، و پیچیدگی بیشتری تکامل مییابند. به عبارت دیگر، تکامل به حیات روی زمین محدود نمیشود، بلکه در دیگر سیستمهای بسیار پیچیده، از سیارات و ستارگان گرفته تا اتمها، مواد معدنی و غیره نیز رخ میدهد. (کافی است به تعاریف رایج تکامل در متون زیستشناسی مراجعه کنیم تا ببینیم که بهخلاف این دعوی، در آنجا به صراحت گفته میشد که فقط به نحوی استعاری میتوان از تکامل ستارگان سخن گفت.)
این مقاله متافیزیک جذابی را به نمایش میگذارد و نویسندگان میگویند جهان مملو از سیستمهای پیچیدهی در حال تکامل است، اما به نظر نمیرسد قوانین فیزیکی موجود (که آنها را «ماکروسکوپی» مینامند و از جمله شامل قوانین گرانش، ترمودینامیک، و الکترومغناطیس میشود) توصیف رضایتبخشی از این سیستمها عرضه کنند.
مطابق این نظریه همهی سیستمهای درحال تکامل، ازجمله در زیستشناسی و فراتر از آن، از اجزای متنوعی تشکیل شدهاند که میتوانند در حالتهای پیکربندیِ متفاوتی ترکیب شوند که سپس بر اساس کارکردِ خود انتخاب یا حذف شوند. انتخابها در سیستم بر اساس سه ویژگی صورت میگیرد: تداوم استاتیک، تداوم دینامیک، و بهوجود آمدن ویژگیهای نو.
نویسندگان مقاله یک قانونٍ نامتقارنٍ زمانی پیشنهاد میدهند که مطابق آن، اطلاعات کارکردی یک سیستم طی زمان افزایش مییابد و بر اساس کارکردها انتخاب انجام میشود. مطابق این قانون صرفنظر از اینکه سیستم زنده است یا غیرزنده، وقتی یک پیکربندی جدید بهخوبی کار میکند و کارکرد بهبود مییابد، تکامل رخ میدهد.
(این نگاه لااقل آنقدری به آراءِ چارلز سندرس پیرس، فیلسوف پراگماتیست، شباهت دارد که جای تعجب است نویسندگان مقاله به او ارجاع ندادهاند.)
باید منتظر ماند و میزان پذیرش این قانون را توسط سایر دانشمندان دید. اما از همینجا میتوان پیشبینی کرد که حتی اگر این نظریه چندان با اقبال زیستشناسان تکاملی روبرو نشود در حوزههایی مانند تکامل فرهنگی، تکامل الگوریتمها، و به ویژه در نجوم، فیزیک، و شیمی با اقبال گستردهای مواجه خواهد شد زیرا عموم نویسندگان مقاله متخصص این حوزهها هستند.
این مقاله به واقع محصول خرد جمعی در یک کار میانرشتهای است.