بیشاطمینانی
مثالی از آنچه در نیاکانِ دور ما سازگاری بوده و امروزه دیگر ضرورتاً سازشدهنده نیست
یافتههای یک پژوهش نشان میدهند، همانطور که انتظار میرود اطمینان متخصصان به پاسخهای درستی که به پرسشها میدهند بیش از اطمینان آنها به پاسخهای نادرستشان است. درحالیکه برای غیرمتخصصان اطمینان به پاسخهای درست و نادرست یکسان است. تا اینجا خبر خوبی است زیرا متخصصان وقتی پاسخ نادرست میدهند کمتر اطمینان دارند و لااقل خودشان حس میکنند که ممکن است اشتباه کرده باشند.
اما بخش خطرناک ماجرا آنجاست که چون متخصصان کلاً با اطمینان بیشتری سخن میگویند، حتی وقتی پاسخ آنها نادرست است، اطمینان آنها به پاسخهای نادرست بیش از اطمینان غیرمتخصصان است. بهویژه وقتیکه نخبگان در خارج از حوزهی تخصصی خود، که احتمال اشتباهاتشان بیشتر است، نظرات نادرستشان را اطمینانبخش بیان میکنند.
بیشاطمینانی در محیط نیاکان شکارچیگردآور ما یک سازگاری بوده است. در محیطی که رقابت با گروههای رقیب در بهدستآوردن منابع کمیاب، از جمله بر سر شکار جانوران، بالا بوده است اطمینان بیش از حد به تواناییِ خود باعث میشده است که فرد حداکثر توان خود را در فرایندِ شکار به نمایش گذارد. البته امکان انجام عملیات خطرآفرین را نیز افزایش میداده است.
در چنین محیطی تخصص معنا نمیداده است. همهی اعضای گروه تقریباً قادر به انجام همهی فعالیتهای انجام شده در گروه بودند. در هر دو نوعِ «معرفت گزارهای» و «معرفت مهارتی» تفاوتهای اعضا به درجات بوده است.
اما با افزایش تقسیم کار تفاوت افراد جامعه، چه در معرفت گزارهای و چه در معرفت مهارتی، دیگر صرفاً تفاوتهای جزئی نبوده است. با ایجاد تفاوتهای کیفی در مهارت اعضای جامعه، هر کس صرفاً بخشی از مهارتهای موجود در جوامعانسانی را داشت. در چنین جوامعی انسانها نمیتوانستند به نحوی مستقل صحت و سقم سخنان، یا کارآمدی و ناکارآمدی راهکارهای پیشنهادی یکدیگر را قبل از اقدام برآورد کنند. حالتی را در نظر بگیرید که به پزشک مراجعه کردهاید و او مطابق تشخیصی که داده (که ممکن است خطا باشد)، مداخلهای را بهعنوان راهکار درمانی پیشنهاد میکند و شما، بهعنوان یک غیرمتخصص در پزشکی در وضعیت ارزیابی دعاوی پزشک نیستید.
بیشاطمینانی پزشک در چنین شرایطی میتواند برای شما خطرآفرین باشد. (این فقط یک مثال است؛ در پزشکی راهکارهای زیادی برای جلوگیری از بیشاطمینانی درنظر گرفته شده است.)
در جوامع کوچک، و به لحاظِ معرفتی همگن، هر کدام از شکارچیگردآوران برآوردی از احتمال میزان موفقیت در شکار داشتهاند که تفاوت زیادی با دیگری نداشته است. در چنین شرایطی بیشاطمینانی یک فرد با «زیانگریزی» سایر اعضا تعدیل میشده و جلوی اقدام بر اساس بیشاعتمادیهای فاجعهبار گرفته میشده است.
اما اکنون در جهانی زندگی میکنیم که ممکن است بیشاعتمادی یک فرد فاجعه بیافریند: بیشاطمینانی رئیس کارخانه میتواند به ورشكستگی کارخانه بیانجامد؛ بیشاعتمادی جراح میتواند احتمال خطر را برای بیمار بالا ببرد؛ و بیشاعتمادی یک فرمانده نظامی میتواند جان هزاران سرباز را بگیرد. راهکار جوامع مدرن برای کنترل بیشاعتمادیِ اذهان پارینهسنگی ما، تشکیل گروههای مشورتیِ متکثر بوده است. درست است که کاهش تنوع در گروههای مشورتی امکان رسیدن به راهحل را تسریع میکند اما با مشکل بزرگی مواجه است. تفاوت آشکاری میان یکدستی این گروهها و یکدستی گروههای شکارگر در نیاکان ما وجود دارد. در آن گروههای شکارچی، طی هزارهها مواجه با مسئلههای نسبتاً مشابه، اقدامات بسیار مخاطرهآمیز توسط انتخاب طبیعی حذف شدهاند. اما گروههای تخصصی کنونی به مسائلی میپردازند که کاملاً نو هستند و هنوز انتخاب طبیعی فرصت کافی برای حذف راهکارهای ناکارآمد را نداشته است. در نتیجه، در گروههای یکدست، احتمال بروز خطا بالا است. گروههای یکدست نه فقط ممکن است بیشاعتمادی رهبر گروه را تعدیل نکنند بلکه از طریق فرایند “گروهزدگی” بیشاعتمادی او را تقویت نیز کنند. اینجاست که خطر در کمین است.
از ویژگیهای بارز جوامع چندحزبی افزایش امکان تعدیل بیشاطمینانیِ رئیس دولت با زیانگریزی اطرافیانی است که از زوایای دیگری دست خود را در اتاق تاریک میبرند و بنابراین از اطمینان او که مثلأ معتقدست در اطاق بادبزنیست، میکاهند؛ هرچند ضرورتا با این کار وجود فیل در اطاق آشکار نشود اما از امکان خطا کاسته میشود.
مجدد به پژوهش نگاهی کنیم: متخصصان در خارج از حوزهی تخصصی خود نیز با اطمینان کاذبی به صحت دعوی خود باور دارند. حالا اگر در اطرافیان فرد تنوع فکری وجود نداشته باشد که تصمیمها را تعدیل کند و قاطعانه تصمیم او را تأیید کنند احتمال خطا به شدت بالا میرود.
باز هم گواهی بر اینکه افزایش تنوع، از معقولترین راهکارهای حل مشکلات است.