کمال دشمن تکامل است!
این عنوان مقالهایست که اخیرا در نشریهی بایوسیستمز منتشر شده است. قبل از آنکه به نکتهی اصلی مقاله اشاره کنیم، کمالگرایان را یاد آوریم. این عده افرادیاند که حد معیار تکمیل شدن کارها را در سطحی بالا در نظر میگیرند که باعث میشود هیچگاه کاری را تمام شده به حساب نیاورند؛ افرادی که میخواهند کاملا بیعیبونقص به نظر رسند. هرچند تعداد این افراد در جامعه چندان زیاد نیست اما درمان این عده برای کل جامعه مهم است زیرا این مسألهی پیش روی بسیاری از مخترعان، دانشمندان، و هنرمندان است.
تاریخ تکنولوژیها نشان میدهد که هر اختراعی نیازمند تکمیل است. تاریخ علم نیز سخن مشابهی دارد: هر نظریهی علمی در آینده کنار میرود یا بهبود مییابد. در ساحت هنر نیز بزرگترین هنرمند تاریخ، داوینچی، میگوید هر اثر هنری ناکامل است و فقط با یک تصمیم به انتها میرسد. پس گویا کار کامل منطقا ناممکن است.
ایدرین بیجِن، نویسندهی نامآشنای این مقاله که فیزیکدان و مهندسیست که با نظریهی تکامل نیز بهخوبی آشناست و از ایدههای تکاملی در مهندسی بهره برده و کتابهایی نیز نگاشته است، برای این سخن خود دلایل مهندسی دارد. دو مثال میزند تا نشان دهد که وجود خطا در سیستم برای تکامل لازم است. در مثال اول که مربوط به طراحی جایگاه بهینه در خروجیهای یک محوطهی مترو است نشان میدهد که وقتی به هنگام حل مسئله، یک درصد امکان خطا در پاسخ را مجاز در نظر گرفت جوابهای حاصله ۲۸ درصد بهتر از حالتی بود که امکان خطا را صفر در نظر میگرفت.
در مثال دوم، که به پرواز پرندگان مربوط است، درصدد حل مسئلهی بهینهی سرعت بالزدن پرندهای بود تا در ارتفاع و سرعت ثابتی بماند. اینبار نیز وقتی در مدل خود احتمال یک درصد از خطا را مجاز میدانست پاسخهای بهدست آمده تا ۲۰ درصد بهتر بودند.
تبیینهای تکاملی برای این سخن وجود دارد. مهمترین آنها اینکه تنوع موتور محرک انتخابهای جهتدار و گسلنده است: دو نوع از انتخاب طبیعی که موتور اصلی تکامل، به ویژه در ایجاد طراحیهای جدید در طبیعتاند.
خطا از عوامل ایجاد تنوع و بنابراین مقوم تکامل است. به همین دلیل ساده است که هیچگاه توارث کامل نیست و در رونویسی و ترجمه نیز خطاهایی رخ میدهند که عمدتا اصلاح میشوند، اما نه همیشه. این دلیل دیگریست مبنی بر اینکه از منظری تکاملی در مفهوم «خطا» بازنگری کنیم. گویا آنچه مهم است «میزان» خطاست و نه خود خطا. و این میزان تابع شرایط محیطیست.
مطابق همین منطق تکاملی است که نه کمالگرا بودن وضعیت مطلوب است و نه سهلانگار بودن.
(البته آنچه امروزه بیشتر محصولات فرهنگی و علمی ما دچار آنند سهلانگاری تولیدکنندگان است و نه کمالگرایی ایشان!)