با اینکه زمان زیادی از ورود مجموعهی «شکوفایی»، که نشر دکسا منتشر کرده نمیگذرد، توجه زیادی را به خود جلب کرده است. اما وقتی به عنوانهای کتابهای ذیل این مجموعه نگاه میکنم تنوع موضوعی وسیعی را میبینم. برایم قابل فهم است که چرا هر کدام از کتابها به صورت انفرادی مورد اقبال بودهاند. اما به صورت یک مجموعه برایم سوال است که چه چیزی در این کتابها مشترک است که روی آنها برچسب واحد «شکوفایی» زدهاید؟ منظور شما از «شکوفایی» چیست؟
اتفاقا با طرح این سوال به اساسیترین نکتهی این مجموعه اشاره کردید. برای پاسخ، توجه شما را به تمثیلی جلب میکنم. به باغ سیبی میرویم. زمان برداشت است و درختها پر از سیب هستند. هرچند همگی درختها دقیقا سیبهای مشابهی ندارند، با این حال تفاوتهای میان آنها ناچیز است. و البته تشخیص اینکه کدام درخت پربارتر بوده نیز کار سادهای است. اگر به سراغ گونههای دیگری، مثلا شامپانزهها یا گربهها، برویم باز هم هر چند اعضاء ذیل گونه تفاوتهایی دارند اما تقریبا همگی قابلیتهای بسیار مشابهی را به ظهور میرسانند. به طور متعارف در مورد شامپانزهها و گربهها مفهوم شکوفایی را به کار نمیبریم اما با توجه به قابلیتهایی که در نوع یا گونهی شامپانزه یا گربه وجود دارد تشخیص آنکه کدامها زیست بهتری داشتهاند کار چندان سختی نیست. فرض کنید همانند گیاهان، برای جانوران نیز از مفهوم «شکوفایی» بهره گیریم. ارسطو در پاسخ به این پرسش که کدام گیاهان یا جانوران شکوفاترند یا در مسیر شکوفایی قرار دارند میگوید: موجود زندهای که قابلیتهای نوعی موجود در گونهی خود را به فعلیت رسانده باشد. این پاسخ تقریبا تا به امروز مورد قبول بوده، زیرا پاسخی بسیار شهودی است: درخت سیبی که در آن باغ پژمرده است و سیبهای ضعیفی داده به شکوفایی سایر درختان نیست.
یعنی میخواهید بگویید انسانی شکوفاتر است که قویتر و سالمتر باشد؟!
دقیقا نکته همینجاست که در مورد انسان نمیشود این معیار را عینا به کار برد. اجازه دهید از تمثیل دیگری استفاده کنم تا بگویم چرا نمیشود. دو کودک را در نظر آورید. یکی در کودکی تصادف میکند و باقی عمر را روی صندلی چرخدار میگذراند. دومی در ژیمناستیک آنقدر پیشرفت میکند که میتواند به المپیک راه یابد. مطابق معیاری که در مورد گیاهان و جانوران به کار بردم دومی شکوفاتر است. اما وقتی وارد زندگی این دو فرد میشویم و با آنها صحبت میکنیم ممکن است کل داستان وارونه شود. مثلاً دریابیم که کودک دوم، نه با اختیار خود، بلکه به جبر والدینی بسیار سختگیر تا حد شرکت در المپیک پیشرفت کرده در حالیکه خود دوست داشته موسیقیدان شود. و گزارش او از رضایت از زندگی منفی است. اما کودک نخست به خواست خود وارد جهان موسیقی شده و امروزه نوازندهای نامآور است و گزارش او از رضایت از زندگی بسیار مثبت است. با این مثال میبینیم که معیار شکوفایی سایر موجودات عینا در انسان کار نمیکند.
مثال جالبی بود. انسان شکوفا چه کسی است؟ اگر کسی که به المپیک راه یافته نیز ضرورتاً شکوفا نیست پس چه کسی شکوفا است؟ کسی که وارد جهان علم شده؟ کسی که وارد جهان هنر شده؟ کسی که نجار ماهری است؟ هزاران شغل را میتوانم نام ببرم.
هیچکدام از این افراد ضرورتاً در مسیر شکوفایی نیستند و البته هر کدام از آنها نیز ممکن است در مسیر شکوفایی باشند. در مثالی که زدم واژهی کلیدی «انتخاب» بود. کودکِ نخست با انتخاب خود وارد عالم موسیقی شده بود و کودک دوم حق انتخابی نداشت هرچند به موفقیتهای زیادی در ژیمناستیک رسیده بود. تفاوت شکوفایی در انسان و سایر جانداران در همین حق انتخاب است. انسانی که از حق انتخاب محروم باشد در مسیر خوب زیستن گام بر نمیدارد. تا جاییکه تحقق قابلیتها در یک فرد مانعی برای تحقق شکوفایی دیگران ایجاد نکند (که این شرط اخلاقی بسیار مهمی است) مهم نیست که در جهت تحقق کدام قابلیتهای خود گام بردارد. مهم این است که اولاً جامعه به فرد حق انتخاب دهد، ثانیاً در جهت تحقق قابلیت به فرد کمک کند، و ثالثاً خود فرد در راه تحقق آن قابلیتها تلاش کند.
پس به این ترتیب اکثر ما در مسیر شکوفایی نیستیم!
متأسفانه درست میفرمایید. خوب زیستن در گام نخست نیازمند زیستن در اتمسفر شکوفایی است. مثلاً کودکانِ کار، از آن جهت که در اتمسفر شکوفایی نیستند، هیچ حق انتخابی برای گزینش ندارند. به همین دلیل دستهای از کتابها را انتخاب کردیم که بتوانند هم آگاهی عمومی از اتمسفر شکوفایی را افزایش دهند و هم به سیاستگذاران جامعه اطلاعاتی دهند که چگونه میتوان فراتر از دو قطبیهای رایج چپ و راست اتمسفر شکوفایی را ایجاد کرد.
کتابهای «فراسوی اقتصاد: شادکامی به عنوان یک استاندارد در زندگی شخصی و در سیاست»، و« اخلاق و اقتصاد: مقدمهای بر بازارهای آزاد، برابری و شادکامی»، «زمان، فراغت و بهزیستی» در این زمینه منتشر و وارد بازار شدهاند اما کتابهای دیگری نیز در راه است از جمله کتابی در سیاست شادکامی. بعلاوه، بدون توجه به مسائل زیست محیطی مسیر شکوفایی همهی مردم جهان در معرض خطراتی بسیار جدی است. برای افزایش آگاهی عمومی در این حوزه کتابی بسیار جذاب را انتخاب کردیم با نام «اخلاق محیط زیست: موضوعات اصلی» .
خوب اگر اتمسفر شکوفایی فراهم نباشد چگونه میشود انتخابی کرد تا در مسیر شکوفایی قدم نهاد؟
اتمسفر شکوفایی صفر و یک نیست. برای افزایش این اتمسفر باید فعالانه و مسئولانه تلاش کرد. اما یکی از مشکلات اصلی آن است که بسیاری از افراد جامعه، که گامی جلوتر از کودکانِ کار هستند، و اندک امکاناتی برای زیستی بهتر دارند نیز در وضعیت روانشناختی مناسبی به سر نمیبرند. برای کمک به این دسته کتابی را در مجموعه قرار دادیم با نام «روانشناسی کاربردی شادکامی». نویسندهی این کتاب، راسل گریگر، به ما میآموزد که وقتی دستمان از ایجاد تغییرات پیرامونی کوتاه است چگونه با تغییر نگرش میتوانیم گامی در مسیر شکوفایی برداریم و به این ترتیب و با فعال شدن و انگیزه گرفتن، به اطرافیان خود نیز کمک کنیم تا رکودی را که در مسیر شکوفایی جمعی وجود دارد بشکنیم. اگر اتمسفر شکوفایی را مدرج ببینیم قرار گرفتن هر فرد و اطرافیان او در مسیر شکوفایی، هرچند گامهای کوچکی در این مسیر بردارند، به تقویت اتمسفر شکوفایی جامعه کمک میکند. در سالهای اخیر دستهی بزرگی از کتابهای زرد وارد بازار شدهاند که این ایده را تقویت میکنند که بدون بهرهگیری از عقلانیت و مثلاً با بهرهگیری از خیالپردازیهای مثبت میتوان در مسیر بهزیستی قرار گرفت. چنین اندیشههای نادرستی بخش بزرگی از سپهر فکری طبقات متوسط و بالا را آلوده است. درست است که برای رسیدن به شکوفایی باید تغییر نگرش داد اما این تغییر نگرشها باید مبتنی بر خرد باشند و در گام بعد نیازمند دستهای راهکارهای عملی و کاربردی هستیم تا بتوانیم در عمل در مسیر بهتری قرار گیریم.
الان قدری برایم روشنتر است که چگونه این عنوانهای ظاهراً متفاوت میتوانند ذیل مفهوم عام «شکوفایی» بگنجند. اما هنوز تعریف روشنی از شکوفایی ندادهاید تا روابط کتابها واضحتر شود.
اینکه شکوفایی و بهزیستی را چگونه باید تعریف کرد و داشتن چه فهمی از آن رضایت از زندگی را «در عمل» بالاتر میبرد و باعث میشود هم شاخص شادکامی در کشورها بالاتر رود و هم تک تک افراد بهتر زندگی کنند خود موضوع بسیار جذابی است که در مطالعات شادکامی و مطالعات بهزیستی، یعنی شاخههایی از مطالعات که مستقیماً به این مباحث میپردازند، محل بحث است. در همین زمینه چند کتاب در دستور کار نشر دکسا است که یکی از آنها با نام فلسفهی شادکامی وارد بازار شده است و یکی دیگر هم با نام «شادی، شکوفایی، و زندگی خوب» به زودی وارد بازار میشود. شخصاً با مطالعهی این کتابها تعریفی اجمالی را انتخاب کردم که صرفا مسیر گزینش کتابها را روشن کند. تعریفی که دارم وامدار نوارسطوییان است اما با خوانشی تکاملی. همانطور که تلویحاً اشاره کردم «مسیر شکوفایی انسان مسیر گام نهادن در به فعلیت رساندن دستهای از قابلیتهای متنوع انسانی است تا جاییکه این عمل مانعی بر سر راه شکوفایی دیگر اعضاء جامعه قرار ندهد.»
جلوتر بر روی «انتخاب» تأکید زیادی داشتید.
بله درست است. به طور خلاصه هر انسانی کمابیش در دستهای از قابلیتها با دیگر انسانها شریک است. اما همچنین دستهای از قابلیتهای منحصر به فرد را نیز داراست. فردی را در نظر بگیرید که قابلیت پزشک شدن، نجار شدن، ژیمناست شدن، موسیقیدان شدن، و دهها قابلیت دیگر را همزمان داراست. اما مشخصاً عمر انسان محدود است و باید یک یا دستهی کوچکی از مسیرها را که همزمان قابل طی شدن هستند انتخاب کند. فرق ما با دیگر موجودات در تعدد این امکانهایی است که پیش رو داریم. اما خودِ «تشخیص قابلیتها در خود» یک قابلیت فراتر است. انتخاب میان آنها نیز فراقابلیت دیگری است. نه تنها قابلیتها، بلکه این قابلیتهای فراتر نیز نیازمند پرورشاند. اینجاست که به فکر آن افتادیم که کتابهایی در این راستا را نیز در دستور کار مجموعه قرار دهیم. از منظر روانشناسی کسی که انعطاف شناختی بالاتری داشته باشد نه تنها قابلیتهای بیشتری را برای انتخاب دارد بلکه میتواند قابلیتهایی متناسب با شرایط در حال تغییر را در خود ایجاد کند و پرورش دهد. بعلاوه، موفقیت نیازمند پایداری و استمرار است.
از منظر روانشناسان کسانی که توجه و تمرکز بالاتری را طی زمان بر روی هدف انتخابشده حفظ میکنند و از قابلیت به تعویق انداختن رضایتهای بزرگ به بهای گذر کردن از برخی رضایتهای کوچکترِ دردسترس برخوردارند بخت بیشتری برای قرار گرفتن در مسیر شکوفایی دارند. کتابهای زیادتری در این راستا انتخاب کردهایم که در دست ترجمه هستند و به زودی، احتمالاً ذیل زیرعنوان «مهارتهای نرم» وارد بازار میشوند.
ممکن است بحث را جمعبندی کنید و در جمعبندی به شکل دقیقتری به سؤال اول نیز پاسخ دهید: به چه معنا همهی این کتابها برچسب «شکوفایی» خوردهاند؟
کتابهای این مجموعه به چهار معنا ذیل مفهوم شکوفایی میگنجند.
یک. برخی از آنها مستقیماً به مفاهیم، شکوفایی، بهزیستی، و معنای زندگی میپردازند. این دسته نشان میدهند چرا قرار گرفتن در مسیر شکوفایی چیزی بیش از داشتن لحظههای خوش است. صدالبته داشتن لحظههای خوش لازم است اما کافی نیست و بدون توجه به شروط دیگر بهزیستی قرار گرفتن در مسیر شکوفایی نامحتمل است.
دو. کتابهایی نیز اتمسفر شکوفایی را در سطح اجتماعی و محیط زیستی بررسی میکنند. این کتابها فقط برای سیاستگذاران نگاشته نشدهاند. اتفاقاً مخاطب آنها عموم مردماند. اینکه به صورت شعاری به افراد گفته شود که صرف پول داشتن به بهزیستی انسان نمیانجامد، در جامعهای که عموم مردم مشکلات مالی دارند، بسیار نامعقول است. اما آگاهی یافتن از اینکه اقتصاد و سیاست چگونه در بهزیستی انسان نقش بازی میکنند میتواند در برخی از جزمهایی که دهههاست با آن زندگی کردهایم شکاف ایجاد کند.
سه. جدا از سطح اجتماعی، هر کدام از اعضاء جامعه موظفاند تا جاییکه میتوانند مسیر بهزیستی را برای خود فراهم کنند. عموم کتابهایی که در بازار نشر عنوان شکوفایی یا شادکامی را با خود دارند به این معنا توجه دارند. در این سطح تلاش شد در مقابل برخی از کتابهای روانشناسی زرد موجود در بازار نشر، کتابهایی گزینش شوند که از منظری علمی و عقلگرایانه راهکارهایی در اختیار مخاطب قرار دهند. همانطور که میدانیم برخورداری از سبک زندگی سالم در حوزهی خوراک کاری زمانبر و همراه تلاش است و هیچ توصیهای نمیتواند در چند دقیقه یا چند ساعت عادات غذایی ناسالم را اصلاح کند. به نحوی مشابه، باید پذیرفت که موفقیت در زندگی نیز نمیتواند با چند توصیه و طی چند روز رخ دهد. اما اگر با حذف برخی عاداتِ بد غذایی میتوان در مسیر سلامت جسمی گام برداشت گام برداشتن در مسیر شکوفایی، به رغم مشکلات پیرامونی، ناممکن نیست.
چهار. امروزه میدانیم برخورداری از تنوع هیجانی، انعطاف شناختی، قابلیت به تعویق انداختن رضایتهای بزرگتر با هزینه کردن برخی رضایتهای در دسترس نقش پررنگتری در بهزیستی انسان دارند تا صرفاً برخورداری از لحظههای خوش. اما یکی از معضلات اصلی در این راه کاهش تمرکز افراد است. شبکههای اجتماعی هرچند در افزایش انعطاف شناختی ممکن است مفید باشند اما مانعی اساسی برای تمرکز هستند. از بهترین تمرینهای توجه و تمرکز خواندن کتاب است. اگر تنوعی از کتابها خوانده شود همزمان هم انعطاف شناختی افزایش مییابد و هم قدرت توجه و تمرکز. تلاش ما در نشر دکسا این بود که مجموعهای کوچک از کتابهایی انتخاب شوند که برای گام نهادن در مسیر شکوفایی به کار همگان بیایند. کتابخانهی کوچک و عمومی شکوفایی.