خوانشی تکاملی از ۱۰ مهارتِ نرمِ مورد نیاز برای موفقیت در عصر هوش مصنوعی و رباتیک
جهان در آستانهی تغییرات شغلی بزرگیست. طی تاریخ تکامل، تغییرات شغلی بزرگی را با شروع کشاورزی شاهد بودیم؛ هرچند که “شغل” در آن زمان به معنای امروزی وجود نداشته است. بار دوم در انقلاب صنعتی و با تأسیس کارخانهها و بهویژه پس از ورود اتوموبیلها شاهد ایجاد شغلهای جدیدی بودیم. کامپیوترها که از راه رسیدند و گسترش یافتند هزاران شغل جدید آفریدند و دهها شغل سنتی را به حاشیه راندند.
بنابراین گونهی انسان با دوران ایجادشدن تغییرات اساسی در شغلها بیگانه نیست، اما اگر گذار از شکارگری به کشاورزی چندهزار سال طول کشید، جایگزینی زندگی کشاورزی به زندگی صنعتی فقط چندیندهه زمان لازم داشت. بسیاری از خوانندگان این متن خود شاهد آن بودهاند که ورود کامپیوترها در زمان کوتاه حدوداً سی تا چهلساله چهرهی بسیاری از شغلها را در بسیاری از نقاط جهان عوض کرد.
بنابراین با ورود به عصر هوشمصنوعی و رباتیک انتظار داریم که فقط طی چندسال آینده تغییرات اساسی را در بسیاری از شغلها شاهد باشیم. چه باید بکنیم تا بتوانیم خود را با شرایط پیشِ رو سازگار کنیم؟
در پژوهشی که اخیراً نتایج آن منتشر شده است و خبر آن در سایت روانشناسی روز قابل دسترس است در پاسخ به این پرسش ۱۰ مهارت نرم را در سهدسته قرار میدهد و توصیه میکند این مهارتها را در خود پرورش دهیم تا شانس بیشتری برای یافتن شغل داشته باشیم. هرچند چنین توصیههایی برای همگان لازم است اما بدیهی است که هرچقدر فرد کمسنتر باشد تقویت این مهارتها برای او مهمتر خواهد بود. (کسانی که سنین آنها پنجاه تا شصت سال است به یاد دارند بسیاری از کسانی که حدود چهلسال پیش توانایی استفاده از کامپیوترها را داشتند به موفقیتهای شغلی بزرگی دست یافتند.)
سه دستهی مهارتهای ضروری نام بردهشده در پژوهش عبارتند از مهارتهای اجتماعی، مهارتهای مربوط به حلمسئله بهنحویخلاقانه، و تواناییهای بدنی.
طی سالهای اخیر با شرکت در یک پروژهی پژوهشی در مؤسسه فرهنگی دکسا، در این زمینه با همکاری برخی همکاران مطالعاتی در راهکارهای پیشنهادی روانشناسان نامدار داشتهایم. همواره از منظر تکاملی و با الهام از نظریهی «ذهن بدنمند» دلایلی داشتم که باید انعطافبدنی را در زمرهی مهارتهای نرم گنجاند و نمیتوان نقش بدن را در شکوفایی انسان نادیده گرفت. اکنون این پژوهش به صراحت این کار را کرده است. هرچند در پژوهش اشارهای به ریشههای تکاملی و زیستی مهارتهای مورد اشاره نمیشود اما همهی موارد در زمرهی قابلیتهایی با تاریخ تکاملی کهن هستند. به عبارتی برای آنکه در رقابت با هوشمصنوعی قرار نگیریم باید بر تواناییها زیستی گونهی انسان متمرکز شویم. کسانیکه در این ساحتها ضعیفتر باشند و صرفاً از برخی مهارتهای سخت برخوردار باشند بهراحتی با هوشمصنوعی و اتوماسیون جایگزین میشوند.
الف. مهارتهای اجتماعی
۱. همدردی: انسانها به دنبال آن هستند که از طرف دیگران درک شوند و خود نیز دیگران را درک کنند. این خصیصه قابل تفویض به هوشمصنوعی نیست. ریشههای تکاملی این خصیصه عمیقتر از آن است که با تغییرات پیرامونی تغییراتی اساسی کند.
۲. همکاری: توانایی کار مشترک با دیگر انسانها مستلزم تقویت ارتباطات باز و همسوکردن تیم به سمت اهداف مشترک است. همانگونه که نیاکان دور ما طی هزارهها از این طریق شکارچیهای ماهری بودند.
۳. ایجاد رابطه: توانایی ایجاد روابط عمیق و مبتنی بر اعتماد، یک مهارت عمیق انسانی است که اتفاقاً با تسریع تغییرات تکنولوژیکی ارزشمندتر میشود. ریشههای تکاملی این قابلیت آشکار است.
ب. مهارتهای حل مسئله به نحوی خلاقانه
۴. خلاقیت: هرچند هوشمصنوعی از درجاتی از خلاقیت برخوردار است اما ما انسانها کماکان میتوانیم از خلاقیت انسانی خود لذت ببریم و بر تمایزی که میان فرش ماشینی و قالی دستباف وجود دارد پافشاری کنیم. مهمتر از آن، همافزایی میان سایر مهارتها بدون خلاقیت ناممکن است. خلاقیت چسبی است که عناصر نامربوط را به هم پیوند میدهد. بنابراین حتی وقتی خلاقیت هوشمصنوعی از خلاقیت انسانی بیشتر شود ما کماکان به خلاقیت انسانی نیاز خواهیم داشت.
۵. کنجکاوی: کنجکاوی به انگیزهی مداومِ یادگیری، رشد و کشف مفاهیم جدید اشاره دارد. کودکان با کنجکاوی دنیای اطراف خود را کشف میکنند اما با افزایش سن، این کنجکاوی کاهش مییابد (دانشمندان و فیلسوفان در زمرهی افرادی هستند که حس کنجکاوی را در خود زنده نگاه میدارند). برای پویاماندن در عصرِ هوشمصنوعی، باید ذهنیت پرسشگری بیامان را در خود پرورش دهیم (به همین دلیل خواندن اخبار علمی و کتابهای فلسفی به همگان توصیه میشود). کنجکاوی به درک عمیقتری از جهان کمک میکند و با کنجکاویست که انتظامها را در جهان کشف میکنیم، پیشفرضهای نادرست را به چالش میکشیم، و مسائل پیچیده را از زوایای جدید حل کنیم. در اینجا نیز نیاز به گفتن نیست که به چه میزان برخورداری انسان از این قابلیت کنجکاوی بوده که تمایزی بزرگ میان ما و سایر نخستیها ایجاد کرده است. از دست رفتن حس کنجکاوی بخش مهمی از شور زندگی را در انسان از بین میبرد.
۶. تفکر نقاد: تمرین در به کارگیری منطق، آشنایی با مغالطات، الگوهای استدلالی معتبر و نامعتبر، و تحلیل انتقادی، قضاوتهای ما را سنجیدهتر میکند. برای پیشرفت در کنار هوشمصنوعی، باید توانایی خود را برای تفکر انتقادی، و تردیدکردن و وارسی مداوم مفروضات حفظ کنیم. بهخلاف الگوریتمهایی که فقط دستورالعملها را پردازش میکنند، ما ظرفیت منحصربهفردی برای تشخیص زمینه، دیدن سایههای خاکستری و تطبیق تفکر خود بر اساس ورودیهای جدید داریم. در جهانی که اطلاعات نادرست و جعلی فضای مجازی را پر کردهاند کسانی که از تفکر نقاد برخوردار نیستند آمادهترین افراد برای سوءاستفادهاند. سیاستمداران و صاحبان قدرت به راحتی با پخش اخبار جعلی رفتار تودهها را در مسیر مورد نظر خود هدایت میکنند. مهمترین ابزار مقابله با این سوءاستفادهها برخورداری از تفکر نقاد است.
۷. شهود: بخش مهمی از هدایت رفتار ما به نحوی ناخودآگاه انجام میشود. شهود از غرایز و احساسات درونی بهره میگیرد و ما را در موقعیتهای پر خطر هدایت میکند. شهود به ما این امکان را میدهد که موقعیتهای مبهم را بررسی کنیم، و وقتی تعداد متغیرها برای پردازش زیاد است تصمیم مناسب را به کمک دستهای نشانههای ساده اتخاذ کنیم. این تصمیمها خطاپذیر اما نسبتاً کارامدند. کسانیکه به خطاهای نظاممند شهود آشنا هستند و سوگیریهای شناختی را میشناسند احتمالاً کمتر از افراد ناآشنا با تصمیمهای شهودی خطا میکنند. هرچه حوزهی تصمیمگیری بر اساس شهود به متن زندگی نیاکان ما نزدیکتر باشد احتمال خطای آن کمتر است.
بنابراین بهخلاف نویسندهی مقاله (یا شاید بهخلاف منتشرکنندهی این خبر) گمان دارم که صرفاً باید به شهود در حوزهی کاربست تکاملی آن اعتبار دارد. مثلاً در جهانی مانند شبکههای اجتماعی، و احتمالاً در آینده در جهان متاورس، شهود خطاهای نظاممندی را مرتکب میشود که در بحث سوگیریهای شناختی بسیار به آن پرداخته شده است. اما پذیرفتنیست که بگوییم شهود در حوزهی روابط میانفردی منبع قابل اعتمادتری است. کودکانی که در محیطهای طبیعی بازیهای دستهجمعی میکنند میتوانند شهود را در حوزهی کاربست درست آن تقویت کنند.
۸. حل مسئله: در محیطهایی که هوشمصنوعی کارهای استانداردشدهتری را انجام میدهد، برای حل مسائل غیرمعمول، مبهم، و بیسابقه به افراد نخبهی حلکنندهی مسئله نیاز است. توانایی این افراد در ارتباط دادن ایدههای نامرتبط، به چالش کشیدن مفروضات، و عرضهی ایدههای پیشرو دربارهی ناشناختهها، مکملی غیرقابل جایگزین برای قابلیتهای هوشمصنوعی خواهد بود.
ج. قابلیتهای بدنی
۹. انعطاف بدنی: انعطافپذیری فیزیکی به توانایی ما برای درگیر شدن در طیف وسیعی از حرکات و همچنین مهارت ماهیچهها اشاره دارد. مطابق نظریهی “ذهن یا شناخت بدنمند” قابلیتهای بدنی بر قابلیتهای شناختی، هیجانی و رفتاری ما اثر دارند. به این معنا انعطاف بدنی میتواند بستری برای انعطاف شناختی و روانشناختی باشد.
۱۰. مهارتهای حسی-حرکتی: مهارتهای حسیحرکتی به جنبههایی مانند هماهنگی دست و چشم، و توانایی ما در جهتیابی در دنیای فیزیکی با حرکات دقیق اشاره دارد. (برای آگاهی از اثرات مخرب مواجه با صفحات نمایشگر در کودکان اینجا را ببینید.)
(خواندن این متن به همهی نوجوانان و جوانان که در آیندهی نزدیک و در عصر هوشمصنوعی و اتوماسیون به دنبال یافتن مسیری برای شکوفایی هستند و همچنین بزرگسالانی که شغل خود را در معرض خطر میبینند توصیه میشود. گاه ممکن است آگاهی از یک یافتهی علمی راهگشا باشد. بهترین توصیهها را برای هدایت مسیر زندگی از علمِ اصلاحپذیر بگیریم که محصول خرد جمعی، و آزموده شده در محک تجربه است.)