مرگ چیست؟
در این ویدئوی شگفتانگیز شاهد مرگ یک مژکدار هستیم. در اینجا “حیات” به شکلی متافیزیکی بهمنزلهی یک سیستم شیمیایی معرفی میشود که از انرژی جهت جلوگیری از رسیدن به “تعادل شیمیایی” استفاده میکند.
[این تعریف فقط از تعادل شیمیایی (و نه مثلا از تعادل گرمایی) سخن میگوید. همایستایی (homeostasis) با تعادل شیمیایی (chemical equilibrium) فرق دارد. موجود زنده بهقصد رسیدن به نوعی ثبات و پایداری در درون سیستم مثلا مجبور است با صرف انرژی یونهایی را خلاف تعادل شیمیایی میان درون و بیرون سیستم جابهجا کند تا بهرغم تغییرات مستمر بیرونی، ثبات درونی را حفظ کند.]
متناظر با این تعریف، مرگ درحکم لحظهای شناختهمیشود که سیستم [صرف انرژی] یاد شده، که ارگانیسم را از حالت تعادل خارج نگاه داشته بود، وجود نداشته باشد. برقراری تعادل شیمیایی مجدد میان درون و بیرون سیستم ممکن است زمان زیادی ببرد و تا تجزیهی کامل ارگانیسم مرده ادامه یابد. اما همان لحظهای که سیستم صرف انرژی، که موجود را خارج از تعادل شیمیایی نگاهداشته بود، از کار افتد، موجودِ زندهی پیشین، مرده است.
مرگ یک موجود پرسلولی مانند انسان را میتوان در سطوح مختلفی تعریف کرد. هر سلول بدن که واپاشی شود و مرز سیستم با بیرون از بین برود دیگر نمیتواند از انرژی استفاده کند و خود را از رسیدن به حالت تعادل شیمیایی با محیط حفظ کند. در این حالت آن سلول مرده است.
ممکن است مرز سیستم را یک ارگان یا عضو در نظر بگیریم. در اینصورت میتوان از مرگ کلیه یا کبد سخن گفت.
و بالاخره، در سطح بالاتر میتوان کلیت ارگانیسم را آن سیستم زنده در نظر گرفت. در این حالت سیستم یا فرد وقتی میمیرد که نمیتواند از انرژی بهقصد جلوگیری از رسیدن به تعادل شیمیایی با محیط بهره گیرد. پس از مرگ، فرایند برقراری رسیدن به تعادل شیمیایی میان درون و بیرون سیستم آغاز میشود.
بحث حیات و مرگ پیچیدهتر از آن است که در این فایل آمده است. کافیست نظریههای پیرامون این موضوع را در دانشنامهی فلسفی استنفورد ببینید. (اینجا، اینجا، و اینجا را ببینید.) اما این ویدئوی کوتاه و جذاب محرک خوبی است برای تامل در این موضوع.