پیشنهاد ویژه : وبینار آشنایی با مهارت های نرم

چه کنیم که عاقل‌تر باشیم؟!
۷ توصیه‌ی فلسفی یک روان‌شناس

از منظر فلسفی به این پرسش می‌توان پاسخ‌های متنوعی داد یا اساساً نحوه‌ی طرح پرسش را زیرسؤال برد.
اگر در پست قبلی از مزایای فلسفه‌ورزی برای کودکان با توجه به شواهد تجربیِ روان‌شناسی سخن گفته شد مقاله‌ای که اخیراً در نشریه‌ی مروری بر روان‌شناسی عمومی نگاشته شده یک روان‌شناس در دفاع از فلسفه‌ورزی برای همه‌ی سنین سخن می‌گوید. برداشت‌های کلی یک روانشناس از هفت بخش‌ مختلف فلسفه، در قالب چند “باید” و “نباید” جالب است.
هر چه بیشتر هوش مصنوعی گسترش می‌یابد اهمیت فلسفه‌ورزی به مثابه‌ی نوعی شیوه‌ی زیستن، و نه صرفاً مجموعه‌ای از گزاره‌ها که فیلسوفان بیان کرده‌اند، بیشتر می‌شود. چاپ مقالاتی مانند این مقاله، و آنکه در پست قبلی از آن یاد شد، در معتبرترین نشریه‌های علمیِ روان‌شناسی گواهی است از افزایش توجه علم به فلسفه.
در شرح مقاله که در سایت روان‌شناسی روز آمده می‌خوانیم که عاقل شدن را باید به‌عنوان یک فرایند در نظر گرفت: فرایندی که فقط از طریق تجربیات زندگی به دست می‌آید: زیرا ما در مسیر خود با مشکلاتی که زندگی پیش رویمان می‌گذارد، دست و پنجه نرم می‌کنیم.
عقلانیت یک خصیصه‌ی مشخص مانند یکی از خصیصه‌های شخصیتی نیست که آن را به‌سادگی بتوان سنجید یا به کسی نسبت داد یا کسی را از آن بی‌بهره دانست. عاقل کسی است که در ساحت‌های مختلف، عملکردهای بهتری نسبت به سایرین دارد. نویسنده بابت اینکه این ساحت‌ها را از هم تمییز دهد به سراغ فلسفه می‌رود.
در این مقاله فلسفه‌ورزی در هفت ساحت قرار می‌گیرد که پرداختن به هر کدام بخشی از عقلانیت را در ما تقویت می‌کند: هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، اخلاق، زیباشناسی، ارزش‌شناسی، منطق، هرمنیوتیک. دعوی مقاله آن است که با تجزیه‌ی «عاقلانه عمل‌کردن» به این مؤلفه‌ها قدری از آن ابهام‌زدایی می‌شود. انسانی که فلسفه‌ورزی کند به معانی زیر عاقلانه‌تر عمل می‌کند.
یک. انسان عاقل بهتر از سایرین می‌داند که چه می‌داند و چه نمی‌داند. ممکن است به نظر برسد که فرد عاقل همه چیز می‌داند، اما معرفت‌شناسی به ما می‌آموزد که همواره احتمالی برای خطا بودن دانسته‌ها باز بگذاریم. به عنوان مثال، عاقلانه است که به محدودیت‌های خود اعتراف کنیم. و عاقلانه نیست مدعی دانستن چیزی شویم که نمی‌دانیم، یا هرگز نمی‌توانیم بدانیم. وقتی حدسی می‌زنیم، هرچند حدسِ عالمانه‌ای‌ باشد، هرگز با اطمینان کامل از درستی آن سخن نگوییم.
دو. انسان عاقل خیر دیگران را سرلوحه‌ی تصمیمات خود قرار می‌دهد. انسان عاقل چرخ را از نو اختراع نمی‌کند. جهان را به وسع خود می‌شناسد و از امکانات در دسترس در جهان برای رسیدن به اهداف خود بهره می‌گیرد. در این مسیر خودخواهانه، خیر دیگران را فراموش نمی‌کند.
سه. انسان عاقل درست و نادرست را به خوبی درک می‌کند و به آن پایبند است. عاقل بودن به این معنی است که سخت تلاش کنیم تصمیماتی را دنبال کنیم که به هدفی ارزشمند کمک می‌کند. افراد نادان تمام تلاش خود را برای رسیدن به هدف، صرف نظر از عواقب آن برای دیگران انجام می‌دهند.
چهار. قضاوت‌های انسان عاقل بر اساس تحلیل است و نه صرفاً احساسات درونی. هیچ‌گاه انسان عاقل در توجیه یک تصمیم «خطیر» نخواهد گفت «هرچند ممکن است غیرمنطقی باشد، اما دلم می‌گوید فلان کار را بکنم!»
پنج. برای انسان عاقل زیبایی ارزشمند است. برای انسان عاقل ساده‌ترین لذات طبیعی از جمله دیدن غروب آفتاب در ساحلی آرام ارزشمند است. فقدان عقلانیتِ زیبایی‌شناسی باعث دردسرهای بزرگی می‌شود. [کارلسون، فیلسوفی که در زمینه‌ی زیباشناسی محیط زیست می‌نویسد، همنوا با دعوی این روان‌شناس معتقد است علت اصلی تخریب‌های گسترده در محیط زیست در دهه‌های اخیر ضعیف شدن ذائقه‌ی زیباشناسی مردم است.]
شش. انسان عاقل موقعیت‌ها را بر اساس واقعیت‌های موجود ارزیابی می‌کند و نه آمال و آرزوهایش. ممکن است فرد عاقل آرزو کند که اعضای خانواده‌اش بهتر با هم کنار بیایند، اما وضعیت را آن‌طور که هست ارزیابی می‌کند. فرد نادان به امید و آرزوهای خود ادامه می‌دهد که شاید روزی اعضای خانواده به نحو معجزه‌آسایی با هم کنار بیایند.
هفت. انسان عاقل از منطق و استدلال برای تصمیم‌گیری استفاده می‌کند. عاقل‌بودن به این معنی است که بر حقایقی که از راه تجزیه و تحلیل شواهد رسیده‌ایم تکیه کنیم. افراد نادان اجازه می‌دهند که باورهایشان تعیین کنند که چه چیزی درست است.
در جامعه‌ای که عموماً خردورزی تحقیر می‌شود فریب کسانی را که علیه منطقی‌بودن سخن می‌گویند نخوریم. همگان بلد هستیم به حرف دل، دل بسپاریم و عموماً نیز چنین می‌کنیم! اما فقط دسته‌ی کوچکی از  ما معقول عمل می‌کنیم.
(فایلی صوتی در مورد خوانشی تکاملی از عقلانیت در روان‌شناسی را اینجا ببینید.)

پاسخگویی واتس‌اپ