برای داشتن زندگی بهتر نیازمند تغییراتی بنیادین در نگرشهای عمومی مردم جهان هستیم. از آغاز قرن بیست و یکم روانشناسی مثبتگرا هدفی فراتر از رفع مشکلات روانشناختی انسانها را برای خود در نظر گرفت و کمک به شکوفایی فردی انسانها را هدف خود قرار داد.
بیتردید برای رسیدن به تغییرات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نیازمند افزایش خوشبینی انسانها به «امکان» تغییرات است. اما چگونه میتوان خوشبینی را افزایش داد؟
اینجاست که نیازمند اتخاذ یک پیشفرض پراگماتیک هستیم: اینکه فرض کنیم جدا از شرایط پیرامونی میتوان زندگی خوبی داشت! این پیشفرض پراگماتیک به مردم انگیزهی آغاز تغییرات اساسیتر را میدهد. بیتردید عوامل پیرامونی بر نحوهی زیست ما اثر دارند اما نادیده گرفتن عملگرایانهی این واقعیت نخستین گام برای ایجاد تغییرات در خود، و متعاقب آن، تغییر در شرایط پیرامونیست. از انسانهای افسرده و بیانگیزه نمیتوان انتظار کنشگری اجتماعی در جهت افزایش سطح شکوفایی و بهزیستی را داشت.
این رویکرد عملگرایانه توضیح بیشتری میطلبد. مشکل عموم کتابهای انگیزشی در آنجاست که نقش عوامل اجتماعی را در مسیر شکوفایی و خوشزیستی افراد نادیده میگیرند. این در حالیست که نبود خوشزیستی برای یک کودک کار به وضوح ریشههای اجتماعی دارد. سیاستهای عمومی است که به تولیدِ کودکان کار میانجامد و در نهایت مسیر آنها را در مسیری خلاف جهت شکوفایی و خوشزیستی هدایت میکند. نادیده گرفتن این واقعیتِ بدیهی، خود را فریفتن است. پس چرا چنین کتاب انگیزشیای در مجموعهی «شکوفایی و خوشزیستی» گنجاند شده است؟ پاسخ آن است که اولاً باید خوشزیستی و شکوفایی عموم مردم را در نظر داشت و هر گامی که اندکی میانگین خوشزیستی جامعه را افزایش دهد باید مورد توجه باشد. اگر در فنلاند هم زندگی کنیم، که بالاترین ضریب شادکامی را در جهان دارا است، بازهم درجاتی از بیانگیزگی و افسردگی گریبانگیر ما خواهد بود. هدف اصلی افزایش بهزیستی، شادکامی و شکوفایی کلیت جامعه است؛ و البته بیتردید بهترین راه آن تغییرات اساسی در قوانین و سیاستگذاریها است. اینجاست که دلیل دوم آشکار میشود: تغییرات را باید خود مردم انجام دهند. صاحبان قدرتهای اقتصادی، برای آنها قوانین را تغییر نخواهند داد. اما مشکل آنجاست که در بخشهای بزرگی از جهانِ امروز طبقهی متوسطی که میتواند صدای طبقات فرودست باشد و بیشترین فشار را برای انجام تغییرات وارد آورد با افسردگی فزایندهای دست به گریبان است. بسیاری میدانند که وظایف مهمی بر دوش آنهاست اما افسردگیهای بار شده بر آنها، ایشان را بیانگیزهتر از آن کرده است که شاهد تغییراتی ملموس باشیم. درماندگی آموختهشده گریبانگیر بخش مهمی از ساکنانِ امروزین کرهی زمین است. اینجاست که نقش روانشناسیهای انگیزشی (که متأسفانه عموماً در قالب کتابهای زرد و توصیههای کاملاً بیفایده نمود پیدا میکنند) نقش مهمی بازی میکند. خوشبختانه در این میان کتابهای علمی و کارآمدی که مبتنی بر شواهد آزمودهشدهاند نیز به بازار نشر راه یافتهاند و برخی از آنها نیز به فارسی ترجمه شدهاند. کارکرد اولیهی این کتابها رخوتزدایی از جامعهای افسرده است. کارکرد ثانویه و اصلی آنها میتواند دادن انگیزه به خوانندگان برای شرکت در تغییرات اجتماعی نظامندی باشد که تضمینکنندهی شادکامی و خوشزیستی عموم مردم باشند. بدون برآورده شدن این کارکرد ثانویه، خواهی نخواهی شرایط اجتماعی فرد فرارفته از رخوت را، دیر یا زود، مجدد به حالت نخست بازمیگرداند. فقر و بدبختی خود را بازتولید میکند و منشأ بدزیستیهای پیآیند میشود.
به احتمال زیاد این کتاب برای شما خواننده عزیز مناسب است. اگر توانستهاید، ولو با تحمل مقداری فشارهای اقتصادی، این کتاب را خریداری کنید پس خوشبختانه متعلق به اقشار بسیار کمبرخوردار جامعه نیستید. برخلاف نویسندهی کتاب که گمان دارد این کتاب میتواند برای همه مناسب باشد، بر این باورم که چنین کتابی برای همه به نحو یکسانی مناسب نیست. به عنوان نمونه آیا مشکل بدزیستی یک کودک کار برعهدهی خود اوست؟ آیا این کودک با تغییر نگرش موفق به تغییرات مهمی در زندگی خود میشود؟ اصلاً چگونه میتواند تغییر نگرش دهد؟!
اما اگر این کتاب برای شما مناسب است بیانگر آن است که مسؤولیت اخلاقی بزرگی نیز بر دوش دارید. اگر در زمرهی خوانندگانی بودید که با خواندن و عمل کردن به آن راه شادکامی را در زندگی شخصی یافتید بدانید که تنها در جامعهای این احساس دوام خواهد داشت که قوانین آن در جهت شادکامی عموم مردم وضع شده باشد. با خواندن کتابهای دیگر این مجموعه بر آگاهی خود از سیاست و اقتصاد شادکامی بیافزاید و برای وضع قوانین عادلانهتر که در آن اقشار کمبرخوردار نیز راهی به شکوفایی و خوشزیستی مییابند کمک کنید.
عنوان اصلی کتابِ پیشِ رو The serous business of being happy است. ترجمهی تحتالفظی این عنوان به فارسی برای خوانندهای که کتاب را به فارسی میخواند نامأنوس مینمود و بنابراین عنوان اصلی کتاب را متناسب با عنوان فرعی و محتوای کتاب به نحوی تغییر دادیم تا خوانندهی کتاب از عنوان آن متوجه محتوای کتاب شود. هدف از ترجمهی اینگونه کتابهای کاربردی، کارآمد بودنِ آن در هنگام استفاده توسط کاربر است. به همین دلیل در هنگام ترجمهی برخی مثالها و مثلها متناسب با فرهنگ خوانندهی ایرانی جایگزین شده است. بعلاوه در «روانشناسی میانفرهنگی هیجانات» مشخص شده است که ترجمهی اصطلاحات مربوط به هیجانات گاه ناممکن است. به عنوان نمونه اسکیموها فاقد واژهای متناظر با «خشم» در فارسی هستند. بعلاوه برابرنهاد مناسب برای «خشم» در انگلیسی نیز بسته به زمینه میتواند anger, rage, warth, fury یا دهها معادل دیگر باشد که هر کدام در زمینهای خاص معنایی وابسته به زمینه را دارند و دقیقاً معادل یکدیگر نیستند. با توجه به تفاوتهای ظریف معنایی این واژگان نویسندهی کتاب گاه پشت سر هم از چند هیجان نام میبرد که در فارسی، آن تفاوتهای ظریف وجود ندارد و در عوض تفاوتهای ظریف دیگری میان واژگان مربوط با هیجانات وجود دارد. از آنجا که هدف کتاب کمک به خوانندگان فارسی برای مواجههای کارآمد در برخورد با مشکلات زندگی روزمره و افزایش انگیزه برای ورودی فعالانه در کنشگریهای مربوط به زندگی خصوصی و اجتماعی است در هنگام ترجمه این هدف در اولویت قرار گرفته است.
فلسفهی اخلاقی که کتاب بر آن مبتنی است «خودبهرهمندی روشنگرانه» است: آموزهای اخلاقی در میانهی راهِ خودخواهی صرف و ازخودگذشتگی افراطی. این آموزه میگوید انسان نه باید خودخواه محض باشد و نه اینکه کلاً خود را فدای خواست دیگران کند؛ بلکه در میانهی راه باید بهرهمندی خود را مبنای رفتارها قرار دهد. اما این موضع فلسفی قدری پیچیدهتر از این بیان ساده است. به فرد کمک میشود پس از تأمل بپذیرد که الف. تافتهای جدابافته و موجودی استثنایی نیست که جهان در خدمت او باشد، ب. اما هر کس باید این موضع پراگماتیک را اتخاذ کند که اتفاقاً مهمترین فرد است و بنابراین باید برای بهرهمندی خود از زندگی تلاش کند، ج. در عین حال باید متوجه باشد که هر انسان موجودی وابسته به دیگران است و نمیشود تنها به فکر بهرهمندی خود بود و دیگران را نادیده گرفت: بهرهمندی فرد از زندگی با بهرهمندی دیگران گره خورده است. بنابراین موضع اخلاقی که کتاب بر اساس آن نگاشته شده موضعی جذاب است و از آنجا که دائم نیازمند ارزیابی فکری است مشخص میشود که شادکامی، بر خلاف لذتهای متعارف، بدون تأمل و اندیشدن دربارهی زندگی حاصل نخواهد شد. اما از آنجا که عموم ما در زندگی روزمره با چنین تأملهایی خو نگرفتهایم نویسنده تلاش میکند با بیانی ساده راه ورود این تأملها را به زندگی روزمرهی ما فراهم کند. در این مسیر بسیار تلاش میکند. به جاست خواننده نیز با صبر و حوصله مراحل را طی کند. نویسنده که رفتاردرمانگری کهنهکار است میداند که تغییر دادن عادات افراد کاری بسیار سخت است بنابراین با اقسام ترفندهای خطابی و عاطفی و بیان مثالهای ملموس تلاش دارد که اندک اندک این تغییر نگرشها را در مخاطب ایجاد کند. بنابراین خود را به دست نویسندهی کتاب بسپارید و نگذارید سادگی مثالها و داستانهای بیان شده در کتاب، مبانی فلسفی محکم حاکم بر آن را، که عمدتاً بر مبانی اخلاق فضیلت ارسطویی است، پنهان سازد. همین مبنای فلسفی است که این کتاب را از دیگر کتابهای موسوم به «انگیزشی» رایج متمایز میکند.