ییری زوزانک، دانشور کانادایی و متولد کشور چک، یکی از متخصصان و پیشروان در حوزۀ مطالعات فراغت است. او پس از کشمکشهای میان دولت کمونیستی حاکم و جریانهای آزادیخواه در چکسلواکی سابق در دهۀ 1960، به آمریکای شمالی مهاجرت کرد. او سالها استاد دانشگاه واترلو و نیز مدیر تحقیقات مرکز اروپایی فراغت و آموزش بوده است و آثار متعددی را دربارۀ کار و فراغت در اروپای شرقی و آمریکای شمالی منتشر کرده است.
زوزانک در این کتاب دو هدف اصلی را دنبال میکند. در بخش اول کتاب که 25 فصل را در بر میگیرد، او مروری تاریخی را از دیدگاههای مختلف درباره نسبت کار، فراغت و شادکامی از دورۀ باستان تا دورۀ معاصر پی میگیرد. او ابتدا به آراء فلاسفه یونانی چون افلاطون و ارسطو و فلاسفه رومی چون سنکا میپردازد و توضیح میدهد که چگونه فراغت در تلقی باستانی آن با وقت آزاد یا دورریختنیِ کنونی تفاوت دارد و امری والا به شمار میرفته است. جالب است که هم در زبان یونانی و هم در زبان لاتین، «فراغت» واژۀ اصلی است و واژهای که برای «کار» استفاده می شود، ساختی به صورت «عدم فراغت» دارد. زوزانک توضیح می دهد که نزد یونانیان و رومیان، کار کردن امری کمارزش و عمدتاً بر عهدۀ بردگان و طبقات پایین جامعه بود و اشراف و نخبگان از فراغت برخوردار بودند که باید از آن برای پرداختن به اموری ارزشمند چون هنر، اخلاق و دستیابی به سعادت بهره میگرفتند.
سپس، زوزانک تحولات مربوط به تلقی از فراغت و کار را در اروپای مسیحی در آراء آگوستین و توماس آکویینی و همچنین، تلقی از کار در دورۀ اصلاح دینی را در قالب اصطلاح «وظیفۀ دینی» میکاود. مسیحیان که عمدتاً از طبقات پایین جامعه برخاسته بودند، کار کردن را بر خلاف یونانیان و رومیان کمارزش نمیدانستند؛ بلکه کار بدنی بخشی از برنامۀ مومنان مسیحی برای دستیابی به رستگاری تلقی میشد. این نکته را میتوان در دیدگاههای آگوستین و توماس در دورۀ کلیسای رومی و همچنین، در آثار لوتر در دورۀ اصلاح دینی مشاهده کرد.
زوزانک در مسیری موازی که از مونتنی و پاسکال آغاز می شود و تا آدام اسمیت، آلکسی دو توکویل و پس از آن ادامه پیدا میکند، به دیدگاههای دورۀ روشنگری دربارۀ کار و دنیوی شدن تدریجیِ مفهوم فراغت میپردازد و بحث را تا شکلگیری «طبقۀ فراغتمندِ» قرن بیستمی ادامه میدهد. طی قرنهای هفدهم تا نوزدهم، اندیشههای مختلفی که از لیبرالیسم، سرمایهداری و ظهور طبقۀ بورژوا حمایت می کردند، تلقیای از کار را پیش نهادند که هم با رویکرد کمابیش منفیِ باستانی و هم با رویکرد دینی متفکران مسیحی تفاوت داشت. کار کردن به عنوان امری دنیوی در راستای دستیابی انسان به خواسته های فردی خویش مورد ستایش قرار گرفت. علاقۀ شدید به کار کردن، گردآوری ثروت و سپس، گرایش شدید به مصرف کردن شگفتی و نقادی اندیشمندان مختلفی همچون دو توکویل، مارکس و وِبلن را برانگیخت. زوزانک در فصل های 11 تا 25 کتاب، دیدگاهها و نقادیهای مدرن دربارۀ کار و فراغت را چه از منظری مثبت و چه از منظری نقادانه میکاود و تصویری از معرکۀ آراء در این زمینه در قرن های هجدهم تا بیستم ارائه میکند.
در بخش دوم کتاب که 5 فصل را شامل میشود، زوزانک مجموعهای از مطالعات تجربی و کمّی خود را که طی دهههای 1980 تا 2010 انجام شدهاند، در پرتو مفهومپردازیهای انجامگرفته در طول کتاب مورد تحلیل قرار میدهد و سعی میکند تصویری از نسبت کار، فراغت و شادکامی در جوامع معاصر در آمریکای شمالی ارائه کند. او در این مطالعات تجربی علاوه بر ابزارهای مرسوم همچون مصاحبه و پرسشنامه، از ابزارهای نوظهوری مانند روش نمونهگیری از تجربه (ESM) بهره میگیرد که امکان میدهد حالات احساسی و عاطفی افراد در همان زمانِ تجربۀ یک موقعیت مانند تلویزیون نگاه کردن یا پرداختن به کارهای روزانه ثبت شود. با تکیه بر این ابزارها، زوزانک تحلیلهایی را دربارۀ نسبت فراغت و شادکامی با اموری همچون سطح درآمد، میزان کار هفتگی، گسترۀ فعالیتهای تفریحی و تعلق به گروههای فرهنگی مختلف ارائه میکند.
زوزانک در بخش پایانی کتاب به این نکته ظریف باز میگردد که پرداختن صرف به مباحث نظری بدون انجام مطالعات کمّی ناقص است و از سوی دیگر، انجام مطالعات کمّی بدون داشتن چشماندازهای مفهومی کور به نظر می رسد. بدین ترتیب، وی بر تلاش خود طی پنج دهۀ اخیر برای تلفیق دو رویکرد مفهومی-تاریخی و تجربی تأکید میکند و میتوان گفت که ترکیب شدنِ تسلط وی بر متون تاریخی از یک سو و پرداختن او به مطالعات تجربیِ تفصیلی از سوی دیگر باعث شده که وی منظری منحصر به فرد در زمینۀ کار و فراغت داشته باشد و کتاب حاضر به یکی از متون بسیار ارزشمند در این حوزه بدل گردد.