خوبزیستن: هدف غایی نظامهای اقتصادی پیشرو
(ملاکهای شادمانی مردم یک کشور کدامند؟)
ایالات متحده و چین ثروتمندترین کشورهای جهان هستند که رتبههای اول و دوم را در سرانه تولید ناخالص داخلی (جی.دی.پی) دارند. اما مطابق گزارش شادمانی جهانی در سال ۲۰۲۴ شاهد آن هستیم که آمریکا رتبهی ۲۳ و چین رتبهی ۶۰ را دارند. بنابراین جی.دی.پی به تنهایی معیاری برای شادمانی نیست. (رتبهی ایران در این گزارش ۱۰۰ است.)
نکتهی بسیار مهم دیگر پژوهش آنجاست که وقتی سخن از جوانان زیر ۳۰ سال است رتبهی آمریکا و چین به شدت بیشتری نزول میکند و رتبهی آمریکا از ۲۳ به ۶۲ و چین از ۶۰ به ۷۲ کاهش مییابد.
با توجه به بزرگی اقتصاد آمریکا و چین دو پرسش بسیار مهم مطرح میشود:
یک. چرا بزرگی اقتصاد آمریکا و چین مردمان آنها را متناسب با جی.دی.پی شاد نکرده است؟ دو. چرا سطح شادی جوانان این کشورها کمتر از افراد مسنتر است؟
پاسخ کوتاهی که معمولاً به پرسش نخست داده میشود این است که پول شادی نمیآورد. اما پاسخهای ساده برای پرسشهای بغرنج لزوماً بهترین نیستند. هرچند این پاسخ رگههایی از حقیقت را در خود دارد اما چندان هم دقیق نیست. شواهد تجربی متعددی داریم که “عموماً” با افزایش سطح درآمد، شادمانی افزایش مییابد. پاسخهای ما باید تاب نقادی در مقابل شواهد تجربی را بیاورد.
سازمان ملل برای سنجش شادی کشورها به غیر از جی.دی.پی، ۵ شاخص دیگر را نیز میسنجد: امید به زندگی سالم، داشتن کسانی که بتوان روی آنها حساب کرد، آزادیِ انتخاب در زندگی، سطح سخاوتمندی مردم جامعه، و عدم فساد.
به وضوح برخی از این شاخصهها نیز با اقتصاد ارتباط دارند. اما این ارتباطها یا چندان وثیق نیستند یا به شکل خطی نیستند. وگرنه اگر همگی با جی.دی.پی همبستگی مثبت و قویای داشتند قاعدتاًً آمریکا و چین باید در صدر کشورهای شاد بودند.
اگر خواهان پاسخهایی تفصیلی و دقیقی به این پرسشها هستید دو کتابِ بسیار پرفروش را توصیه میکنم که خواندن آنها درک ما را از شادی تغییر میدهد و احتمالاً تأثیراتی بر نگاه ما به کسبوکارها خواهد داشت. در مشورت با علم، نگاههای سنتی و ایدئولوژیزدهی راست و چپِ افراطی را کنار بگذاریم و بر اساس شواهد علمی زندگی خود را جهت دهیم.
کشورهای حوزهی اسکاندیناوی، که به بهترین شکل این کار را کردهاند، برای چندمین سال پیاپی در صدر شادمانترین مردم جهان قرار گرفتهاند: آرمانهای برابریطلبانهی سوسیالیسم را با آرمان آزادیطلبانهی کاپیتالیسم جمع کردهاند اما بالاتر از هر دو، «شادمانی» را آرمانی غیرقابل بحث، و هدف غایی اقتصاد درنظر گرفتهاند. بعلاوه، در طرحریزی و اجرای برنامههای اقتصادی اساس تصمیمگیریها، شواهد علمی است. نتیجهی این تلفیق از یکسو بهبود چشمگیر وضعیت کارگران بوده است، و از سوی دیگر آزادی انتخاب را در جوامع خود گسترش دادهاند و نوع جدیدی از بازار آزاد را معرفی کردهاند که بهخلاف بازار ایالات متحده شادمانی عموم مردم را تأمین کرده است. در دو کتابی که نام آنها در زیر میآید، به ویژه در دومی، دعاوی کلیگویانهی له و علیه بازار آزاد کنار گذاشته شده و با اتکاء به دادههای تجربی نشان داده میشود که بهخلاف تصور رایج از بازارهای آزاد، رشد اقتصادی در بازارهای آزادی که معیارهای افزایش شادی عمومی، کاهش نابرابری، و ملاحظات زیستمحیطی را درنظر میگیرند، بهتر محقق میشود.
عنوان دو کتاب، که هر دو نویسندههای هلندی دارند (کشوری که جایگاه ششم را در فهرست شادمانی امسال داشت) عبارتند از:
فراسوی اقتصاد: شادکامی به عنوان یک استاندارد در زندگی شخصی و در سیاست
اخلاق و اقتصاد: مقدمهای بر بازارهای آزاد، برابری، و شادکامی
وقتی این دو کتاب را به دوستان عزیزم حسین بیات و وحید موسویداور پیشنهاد دادم مهمترين دلیلم این بود که خارج از دعوای متعارف ایدئولوژیهای اقتصادی راست و چپ، لااقل با استدلالهای اقتصادی افرادی از جوامع شاد نیز آشنا شده و ببینیم آنها چگونه از این دوگانههای سنتی رهایی یافتهاند.
اما پرسش دوم، که چرا شادمانی نسل جوان آمریکاییها و چینیها کمتر از نسل گذشته است، گواهی است از اینکه دورنمای جهان در شش شاخص یادشده روشن نیست و دورنمای مبهم نسل جوان را بیش از نسلهای گذشته ناخشنود میکند. بهخلاف دعاویای که وضعیت اقتصادی جهان را رو به بهبود میدانند نسل جوان امید کمتری به بهبود اوضاع دارند. به عنوان نمونه، شکاف فقیر و غنی رو به گسترش است، محیطزیست آیندهی روشنی ندارد، و تنهایی انسان رو به افزایش است (یکی از شاخصهای شادمانی وجود کسانی بود که بتوان روی آنها حساب کرد). دو کتاب یادشده به ما میآموزند که اقتصادهایی که انسان و محیطزیست را فراموش کنند آیندهی روشنی را پیش روی نسل بعد قرار نمیدهند.
معرفی مختصر دو کتاب را اینجا ببینید.