تکامل فرهنگ انباشتی
عنوان مقالهای که اخیراً در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم (آمریکا) منتشر شده این است: «۳/۳ میلیون سال پیچیدگی ابزارهای سنگی نشان میدهد که فرهنگ انباشتی در دوران پلیستوسن میانه آغاز شده است.»
عنوان مقاله گویاست که پژوهشگران توانستهاند نقطهی آغازی برای فرهنگ انباشتی معرفی کنند.
فرهنگ انباشتی چیست؟
گوشی هوشمند، کامپیوتر، و اتومبیل محصول انباشت هزاران تکنولوژی سادهتر در نسلهای گذشتهاند. اگر به عقبتر برویم ابزارهایی مانند بیل و کلنگ نیز، به رغم آنکه ساده به نظر میرسند، محصول انباشتِ صدها گام در عرصهی تکنولوژی هستند. باز هم به عقبتر برویم. مشتههای سنگی که نیاکان بسیار دور ما، قبل از آنکه انسان هوشمند ظاهر شود، استفاده میکردند نیز محصول انباشتِ دهها گام تکنولوژیکی بودهاند. (مشتهها سنگهای تراشخوردهای هستند که به عنوان ابزاری برای شکار یا کندن پوست جانوران استفاده میشدند.) اگر باز هم به عقبتر برویم ابزارهای سادهتری، مانند تکههای چوب، را خواهیم دید که استفاده از آنها در مواردی در شامپانزهها نیز مشاهده شده است.
بنابراین در مسیر تکاملی انسان شاهد انباشت تکنولوژیها و نوآوریها بودهایم. این فرایند انباشت با تکامل گونهی انسان درآمیخته است و انسانها محصول همتکاملی ژنها و تکنولوژیها هستند. فرهنگ بشر محصول همافزایی تکنولوژیهای سخت (ابزارهایی مانند مشته، بیل، اتومبیل) و تکنولوژیهای نرم (از جمله هنجارها، مناسک، و قوانین) است که به نحوی انباشتی پیچیدهتر شده است.
از چه زمانی انسانها وارد فاز فرهنگ انباشتی شدند؟
برای پاسخ به این پرسش پژوهشگران به سراغ تکنولوژیهای سخت به جا مانده توسط نیاکان بسیار دور ما رفتند؛ یعنی بخشی از فرهنگ که ردیابی بقایای آن امکانپذیر است. از حدود ۳/۳ میلیون سال پیش آثاری از مشتهها یافت شده است. پژوهشگران مشتهها را بر اساس اینکه چند فرایند در تولید آنها به کار رفته تحلیل میکنند. هر کدام از این فرایندها، که پژوهشگران آنها را «واحدهای فرایندی» مینامند، نیز نوعی تکنولوژی هستند. مثلاً ما به فرایند اَره کردن چوب تکنولوژی ارهکردن میگوییم؛ همانطور که به میز و صندلی ساخته شده نیز مصنوعات تکنولوژیک میگوییم. صندلیای که بر روی آن خراطی، کندهکاری، و نقاشی انجام شود پیچیدهتر از صندلیای است که هیچکدام از این فرایندها بر روی آن انجام نشده باشد. به نحو مشابه همهی مشتهها نیز پیچیدگیهای تکنولوژیکی یکسانی ندارند.
مشتههای اولیه که تاریخی حدود ۳/۳ تا ۱/۸ میلیونساله داشتهاند سادهتر بودهاند و از یک تا شش «واحد فرایندی» در تولید آنها به کار رفته است. از ۱/۸ میلیونسالپیش تا ۶۰۰ هزارسالپیش مشتههای ظریفتری بهجا مانده که بین ۴ تا ۷ فرایند بر روی آنها اعمال شده است. اما به یکباره از ۶۰۰هزارسال پیش، تنوعی از فرایندهای تولید بر روی مشتهها مشاهده میشود که بین ۵ تا ۱۸ واحد فرایندی در ساخت آنها به کار رفته است. بنابراین با استفاده از روش به کار رفته در این پژوهش میدانیم که از ۶۰۰ هزارسالپیش، یعنی حدوداً ۴۰۰ هزار سال قبل از ظهور هومو ساپینس، روند انباشتِ تکنولوژیها سرعت زیادی گرفته است.
خلاصهی مقاله را اینجا ببینید.
اما سازوکار انباشت فرهنگ چه بوده است؟
در پاسخ به این پرسش چندین فرضیه وجود دارد که به دوتا از آخرین آنها اشاره میکنم.
الف. مطابق یک نظریه باید دو سنخ تکامل فرهنگیِ انباشتی را از هم تمییز دهیم.
در شکل اول نیاکان ما موفق شدهاند با بهینهسازی ابزارها از آنچه در محیط استفاده میکردند بهتر استفاده کنند. (مثلاً مشتههایی تولید کنند که کارآمدتر پوست شکار را میشکافت.)
در نوع دوم ابزارهایی تولید کردند که دامنهی آنچه را میتوانستند از آن بهره گیرند گسترش میداد. (مثلاً ابزاری مانند تیر وکمان دامنهی شکارهای انسان را گسترش داد.)
در این نظریه استدلال میشود که نوع دوم تکامل فرهنگیِ انباشتی، به دلیل آنکه نسبت به نوآوریهای جدید پذیراتر است، به تکامل گونهی انسان بیشتر کمک کرده است. نوع اول مانند بهبود در تکامل رادیوها بوده است و نوع دوم به مثابه اختراع رادیو. به وضوح اختراع رادیو گام فرهنگی بزرگتری نسبت به بهبودِ کیفیتِ رادیوها بوده است.
ب. کلودیو تِنی، از نظریهپردازان معروف این حوزه، معتقد است که سنتهای فرهنگی در شامپانزهها محصولِ یادگیری فردی و عمدتاً محصولمحور هستند. اما فرهنگ انسانی، در مقابل، دارای ویژگی متمایزیست که تغییراتی را در طول زمان انباشته میکند:
یک. یادگیری اجتماعی انسان بیشتر فرآیندمحور است تا محصولمحور (نجاری را یاد میگیریم و نه صرفا ساخت صندلی را)؛ و
دو. انسانها از کودکی فعالانه و آگاهانه آموزش میبینند، و عدم انطباق افراد با گروه را نیز تنبیه میکنند، که انگیزهای مهم در فراگیری آموزشهاست.