پیشنهاد ویژه : فایل تصویری رویداد "ردپای خوب‌زیستن"

متن پیام

ثبت نام و ورود

شماره همراه

+98

شماره همراه خود را بدون صفر اول وارد کنید

آیا ایمان خلیف، بوکسور الجزایری، منصفانه در مسابقات زنان المپیک شرکت کرد؟

تحلیلی اخلاقی

احتمالاً بسیاری از شما نیز مانند من با دیدن انصراف بوکسور زن ایتالیایی و دیدن چهره‌ی ایمان خلیف، که مردانه می‌نمود، قضاوت کردید که حق بوکسور ایتالیایی ضایع شده است.
اکنون که از هیجان مواجهه‌ی اولیه گذشته، شرایط را یک‌بار دیگر تحلیل کنیم.

۱. ایمان خلیف ظاهری متفاوت از آنچه ما به‌عنوان یک زن نرمال در نظر داریم دارد. این انحراف از حالت نرمال برایش دردسرهای زیادی داشته است؛ اما اتفاقاً المپیک جای انسان‌هایی است که بسیار از میانگین انسان‌ها فاصله دارند. کدام انسانِ میانگین می‌تواند با سرعت دوندگان صدمتر المپیک بدود؟ کدام فرد میانگین می‌تواند وزنه‌هایی که وزنه‌برداران المپیک بالای سر می‌برند بالای سر بَرد؟ عموماً المپیک جای میانگین‌ها نیست. اما هنجارهای اجتماعی صرفاً انحراف مرد به سمت مردانگی بیشتر و انحراف زن به سمت زنانگی بیشتر را مجاز می‌داند و آن را “انحراف” ارزیابی نمی‌کند.
۲. احتمالاً خواهید گفت درست است؛ اما منصفانه آن است که مردان با مردان مسابقه دهند و زنان با زنان. این سخن آن‌قدر بدیهی به‌نظر می‌رسد که نیازی به عرضه‌ی استدلالی برای آن نیست و من نیز آن را می‌پذیرم.
۳. اما مطابق برخی از آمار، نزدیک دو درصد مردم (که البته در آمار دقیق اختلاف‌نظرهایی است) با ابهام جنسی به‌دنیا می‌آیند. این دسته، عموماً، از همان آغاز تولد برچسب جنسیتی دختر یا پسر می‌خورند. چنین فردی کاملاً ممکن است ورزشکار خوبی هم شود و به سطح شرکت در مسابقات المپیک برسد.
۴. چنین برچسب‌هایی صفرویکی است و ازآنجا که بر طیف‌ها اعمال می‌شود بدون خطا نیست؛ به این معنا که همواره امکان دارد خود فرد یا جامعه برچسب زده شده را نپذیرند.
۵. اما مسابقات المپیک در دو گروه کاملاً متمایز زنان و مردان برگزار می‌شود. یعنی کسی که دارای ابهام جنسی است باید توسط کمیته‌ی پزشکی تعیین تکلیف شود که می‌تواند در مسابقات زنان شرکت کند یا نه.

بازنگری بر اساس این داده‌ها:
حالا لحظه‌ای خود را به‌جای تیم پزشکی بگذاریم. این پزشکان قرار است مرز مشخص و کاملاً متمایزی را بر بخشی از جهان که به صورت طیفی است وضع کنند و در مورد برخی برچسب‌های جنسیتی قضاوت کنند.
احتمالاً برخی معاینات و آزمایش‌ها را مبنا قرار می‌دهند، مشورت می‌کنند، و در نهایت رأی‌ می‌دهند. و کاملاً متوجه این نکته هستند که تصمیم آنها بر سرنوشت یک یا چند نفر اثرات مهمی دارد. از یکسو اگر کسی را که بیشتر در سمت زنان قرار داشته از رقابت با زنان محروم کنند حق او را ضایع کرده‌اند، و از سوی دیگر اگر برای فردی که بیشتر در سمت مردان قرار گرفته مجوز رقابت با زنان را صادر کنند حق سایر شرکت‌کنندگان زن را ضایع کرده‌اند. این درحالی‌ست که کاملاً ممکن است فرد موردنظر دقیقاً در همان میانه‎هایی قرار داشته باشد که مطابق برخی سنجه‌ها، مجاز به شرکت در مسابقات باشد و مطابق برخی دیگر خیر. هرچند نمی‌دانیم خلیف این‌طور بوده یا خیر، اما فرض کنیم این‌طور بوده و تیم پزشکی پس از رأی‌گیری به او حکم به مجاز بودن برای شرکت در بخش زنان را داده است. صدالبته این اقدام ممکن است خطاپذیر باشد. اما چه راه دیگری پیش روی پزشکان بوده است؟! تیم پزشکی چه کاری باید می‌کرده که نه حقی از خلیف ضایع شود و نه از سایر شرکت‌کنندگان زن؟! تازمانی‌که مسابقات در دو بخش کاملاً متمایز زنان و مردان برگزار می‌شود یگانه راه همین است که هر پزشک مسئولانه شواهد پزشکی را بررسی کند و رأی خود را بدهد و برگزارکنندگان نیز بر اساس رأی اکثریت تیم پزشکی عمل کنند.

تحلیل اخلاقی:
حالا بار دیگر قضاوت اولیه‌ی خود را بررسی کنیم. ما بدون دسترسی به اطلاعات گروه پزشکی، از همان ابتدا، صرفاً با دیدن چهره و اندام خلیف رأی به ناعادلانه بودن مسابقه دادیم.
این مثال جالبی است برای آنکه انسان چگونه بر اساس «سیستم یکِ» مغز، که خودکار عمل می‌کند، بسیار سریع حکم اخلاقی صادر می‌کند. اما اگر «سیستم دو» را به کار بیاندازیم احتمالاً در حکم اولیه تجدیدنظر می‌کنیم. مثلاً کافی بود به ملیت الجزایری خلیف نیز همزمان با چهره‌ی او توجه می‌کردیم تا شائبه‌ی تبانی بسیار ضعیف‌تر شود. یا کافی بود به این نکته توجه می‌کردیم که اعضای تیم پزشکی نیز از همان ابتدا ظاهر خلیف را دیده‌اند اما به احتمال بسیار زیاد داده‌های آزمایشی و معاینات پزشکی رأی اکثریت را به سمت صدور جواز برای او تغییر داده است.
در جهانی زیست می‌کنیم که هر چه بیشتر نیازمند بهره‌گیری از “سیستم دو” مغز خود هستیم تا از سطح قضاوت ناسنجیده‌ی “سیستم یکِ” مغز فراتر رویم. اما این کاری دشوار است زیرا نه در بازی‌های کودکی آموزش لازم برای این کار را دیده‌ایم و نه داستان‌هایی برای پرورش این بخش خوانده‌ایم. دسته‌ی بزرگی از دیگر قضاوت‌های ما نیز از همین سنخ‌اند.


پاسخگویی واتس‌اپ