در فارسی اصلیترین برابرنهادهای پیشنهادی برای Consciousness (= C) «هشیاری»، «آگاهی»، و «خودآگاهی» است. کدام معادل دقیقتر است؟ پیشنهاد هر معادل نشانیست از برداشت متفاوتی از C. فیلسوفان و دانشمندان نیز برداشتهای متفاوتی از C دارند. ماروین مینسکی تقسیمبندیای دارد که برای نظمدادن به بحثهای پیرامون C مفید است. اخیراً گِرِگ اِنریکِز، نظریهی مینسکی را بسط داده است.
مینسکی: C مفهومی چمدانی
وقتی مینسکی از چمدانیبودن مفهوم C سخن میگوید از استعارهی چمدانهای بزرگی که در دل خود چمدانهای کوچکتری در بردارند بهره میگیرد و معتقد است سه چمدان کوچکتر در چمدان بزرگ C قرار دارند:
هشیاری جانوری، «Creature Consciousness»
آگاهی، «Subjective Consciousness»
خودآگاهی، «Self-Consciousness»
مطابق تقسیمبندی مینسکی، هرچند هر سه معادل رایجی که در فارسی برای C پیشنهاد شدهاند بخشی از مفهوم را پوشش میدهند اما هیچکدام به تنهایی کلیت مفهوم را پوشش نمیدهند. البته در انگلیسی نیز این مفهومِ چمدانی، متشکل از سه چمدان کوچکتر است که طی فرایند تکامل به همین ترتیبِ معرفی شده، شکل گرفتهاند.
انریکز: بازکردن چمدانهای کوچکتر
یک. هشیاری
هشیاری جانوری خود شامل دو بخش است:
یک. انگیختگی هشیارانه (Conscious Arousal) سطحی از هشیاری است که اگر ارگانیسم خواب یا بیهوش نباشد از آن برخوردار است. دو. هشیاری پایه (Basic conscious Awareness) آن سطحی از هشیاری کارکردی است که وقتی ارگانیسم مشغول تعاملاتِ پایه با محیط، مثلاً آشامیدن یا شکار کردن، باشد از آن برخوردار است.
هر دو مورد از منظر ناظر بیرونی در قالب رفتارهای ارگانیسم قابل مشاهدهاند. این بخش از C را علمِ کنونی میتواند مطالعه کند و همهی موجودات زنده از درجاتی از آن برخوردارند.
دو. آگاهی
اگر سطحی فراتر رویم به نوعی آگاهی میرسیم که در فلسفه محل بحث فیلسوفان است و آن را بزرگترین مشکل علمِ کنونی مینامند (مسئلهی سخت آگاهی ناظر به آن است): تجربهی اول شخصِ فاعلی، درونی است و کوالیا نیز خوانده میشود. نیگل با طرحِ پرسش «خفاشبودن به چه میماند؟» به این وجه C اشاره دارد. به این تجربه، «محتوای آگاهی» گفته میشود که انریکز آن را به چهار دسته تقسیم میکند:
۱. آگاهی حسی نسبت به جهان (Conscious sensory awareness)
۲. حس درونی از بدن (Conscious feelings)
۳. دیدن درونی (Conscious imagery)
۴. گفتار درونی (Conscious speech)
از منظری دیگر نیز کوالیا را به سه نوع مختلف تقسیم میکند. وقتی قرمزی یک سیب را حس میکنیم یا مزهی آن را میچشیم نوع سادهای از کوالیا است که انریکز آن را کوالیای وصفی (adjectival qualia) مینامد. اما وقتی از دیدن قرمزی آن یا چشیدن مزهی آن لذت ببریم نوع بالاتری از کوالیا است که آن را کوالیای جاذبهای (valence qualia) مینامد: خوشایندی یا ناخوشایندی تجربهی وصفی، خود یک تجربهی مرتبه بالاتر است. حالا اگر از خوردن آن سیب در کنار دوستان لذت بیشتری کسب کنیم باز تجربهای از مرتبهی بالاتر را داشتهایم که کوالیای ارزشی را مقید به قیود زمانی و مکانی یا شدت و ضعف میکند و آن را کوالیای قیدی (adverbial qualia) مینامد. خلاصه: ۱. قرمزی سیب را تجربه کردم؛ ۲. از این تجربه لذت بردم؛ ۳. از این تجربه لذت زیادی بردم.
سه. خودآگاهی
خودآگاهی یک وضعیت توجه مرتبهی بالاتر است که همزمان به خود (self) و محتوای آگاهی توجه میشود. شاید جانورانی مانند دلفینها سطحی ابتدایی از خودآگاهی را داشته باشند (proto-self-conscious awareness). انسانها فراتر از این سطح پایه، دو نوع خودآگاهی دیگر نیز دارند:
انسان به دلیل برخورداری از زبان و قابلیت روایتگری میتواند این خودآگاهی را در قالب جملاتی مانند اینکه «من فلانی هستم و مشغول نگارش» بیان کند که خودآگاهی را از آن سطح پایه فراتر میبرد (explicit self-conscious narrative awareness). این خودآگاهیست که امکان توجیه کارهایی را که انجام میدهیم فراهم میکند. برای پرسشهایی مانند «چه مینویسی؟ و چرا مینویسی؟» پاسخهایی دارم که اگر این خودآگاهی روایی را نداشتم نمیتوانستم به آنها پاسخ گویم. گاه این توضیحات را برای خود میدهیم که این باعث ایجاد «اگو» میشود (egoic consciousness) و گاه برای دیگران که باعث ایجاد «شخص» خواهد شد (public self–consciousness).
انریکز انواع دیگری از C را نیز نام میبرد. به داوری او برای حل هر مسأله ابتدا باید آن را بهدرستی تحلیل کنیم و اینگونه نگاه تکاملیِ از ساده به پیچیده باعث میشود از رازآلودگی مسألهی سخت چالمرز کاسته شود. انریکز معتقد است روانشناسی به این دلیل ناقص است که به این تعاریف فلسفی کم توجه است.
البته در پاسخ به چیستی و طبقهبندی C نظریههای تکاملی دیکری نیز وجود دارد.