اگر ژنها طی فرایند تکامل در صدد گسترش هرچه بیشتر خود هستند پس چرا، در سطح جهانی، تعداد بچههایی که انسانها میتوانند تولید کنند بسیار کمتر از قابلیت زیستی آنهاست؟ علت یا علل کاهش میزان زاد و ولد چیست؟
معرفی اجمالی نظریهی تاریخچهی زندگی
این نظریه در مرز زیستشناسی تکاملی و بومشناسی، در شاخهای به نام بومشناسی تکاملی است. مهمترین رویدادهای چرخهی زندگی عبارتند از: تولد، کودکی، بلوغ، زاد و ولد، پیری، و مرگ. نظریهی تاریخچهی زندگی به بررسی تنوع و توزیع خصیصههای مرتبط با چرخهی زندگی میپردازد؛ مثلاً اینکه چند درصد از عمر جانوری طی میشود تا به بلوغ برسد و در چه شرایطی این درصد کمتر یا زیادتر میشود و با تغییر در شرایط، تعداد زادگان کمتر میشوند یا بیشتر، و چند درصد زادگان به سن زاد و ولد میرسند.
نظریهی تکامل تغییر در صفات را در یک جمعیت جانوری بررسی میکند. اما همهی صفات شأن نظری یکسانی ندارند. مثلاً سرعت دویدن یا بلندیگردن ممکنست صفات جالبی برای پژوهش در برخی از جانوران، مثلاً گورخر یا زرافه باشد اما پژوهشگرانی که مثلاً پشه، درخت سیب، یا گل رز را مطالعه میکنند به صفات دیگری توجه دارند.
اما صفاتی مانند «بزرگی نسبی نوزاد یا بذر» در جانداران، صفاتیاند که مطالعهی آنها در بسیاری از جانداران میتواند اطلاعات مفیدی از سیر تکامل در آن جانداران به ما بدهد. نظریهی تاریخچهی زندگی به مطالعهی چنین صفاتی توجه دارد. برخی از دیگر صفاتی که جایگاه ویژهای در این نظریه دارند عبارتند از: سن و اندازهی جاندار هنگام بلوغ؛ طول عمر؛ الگوی رشد؛ نسبت نر به ماده در میان نوزادان و اندازهی نسبی آنها؛ و میزان سرمایهگذاری والدین در تولیدمثل و نگهداری از زادگان.
تمامی این خصیصهها نیز همانند سرعت دویدن یا بلندی گردن طی فرایند تکامل شکل گرفتهاند و بسته به شرایط محیطی برخی تنوعها بخت بیشتری برای بروز دارند اما میزان تغییرات در آنها کلیت ارگانیسم را با شدت بیشتری تغییر میدهد و بنابراین اهمیت تکاملی بالاتری دارد. مثلاً وقتی تعداد شکارچیان در اطراف محیط برخی ماهیها کمتر باشد تعداد زادگان کمتر میشود، در عوض سرمایهگذاری پرورشی بیشتری بر روی نوزادان متولدشده انجام میشود، و سن بلوغ و زاد و ولد نیز افزایش مییابد. این تغییرات اهمیت تکاملی بیشتری نسبت به تغییر در خصیصههای جزئیتری مانند طول باله یا فاصلهی دو چشم ماهی دارند که کندتر نیز تغییر میکنند.
چرا زاد و ولد در انسان کاهش یافته؟
با بهرهگیری از نظریهی تاریخچهی زندگی پاسخهای متعددی به پرسش از علل کاهش نرخ زاد و ولد در انسانها داده شده که به یکی از آخرین آنها که محصول پژوهشی بر روی جمعیتی حدود چهارونیم میلیون نفر در ۲۳ کشور مختلف است نگاهی کنیم. مطابق دادههای این پژوهش هر چه تراکم جمعیت در محل زندگی فرد بیشتر باشد میل به فرزندآوری در او کمتر میشود. این بخش از پژوهش یافتهی جدیدی نبود و صرفاً مؤید پژوهشهای قبلی بود. پژوهش قبلی که ۲۰۲۱ منتشر شده رابطهی میان تراکم جمعیت و نرخ باروری را در ۱۷۴ کشور بررسی میکرد، نشان میداد نرخ باروری در سراسر جهان طی پنجاهسال گذشته رو به کاهش بوده که بخشی از پدیدهای است که به عنوان «گذار جمعیتی» شناخته میشود. چه میان کشورها و چه درون کشورها (میان شهرها) افزایش تراکم جمعیت با کاهش نرخ باروری همراه است. احتمالاً تراکم بالای جمعیت سیگنالی صادر میکند که اولاً گونه در معرض خطر انقراض نیست، ثانیاً رقابت در کسب منابع بالاست و داشتن تعداد کمتری فرزند باکیفیت که قابلیت رقابت بیشتری داشته باشند احتمال موفقیت آنها برای زادآوری را افزایش میدهد.
پول، چارهی کار
اما یک ویژگی دیگر است که به خلاف این روند کلی میل به زادآوری را افزایش میدهد و بنابراین باعث میشود به رغم آنکه فرد در تراکم بالای شهرها زندگی کند اگر از آن ویژگی برخوردار باشد گرایش بیشتری به فرزندآوری داشته باشد؛ و آن ویژگی چیزی نیست جز پولدار بودن!
اندرو توماس، روانشناس تکاملی، نام این پدیده را «اثر ماسک» مینامد: برگرفته از نام ایلان ماسک و دیگر مردان پولداری که فرزندان زیادی دارند.
پژوهش نشان میدهد که مردان پولدار بیش از زنان پولدار تمایل به فرزندآوری دارند. نظریهی تاریخچهی زندگی تبیینی برای این پدیده نیز دارد: مردان نسبت به زنان زحمت کمتری را در تولیدمثل و پرورش نوزادان متحمل میشوند. حالا اگر مردی پولدار باشد بسیار کمتر نگران تهیهی منابع لازم برای پرورش کودکان است درحالیکه نگرانی تهیه منابع دغدغهی اصلی مردان نیای ما بوده است. اما از آنجا که زنان در هر صورت باید سختی بارداری را تحمل کنند کمتر تحتتأثیر این عامل، میل زادآوری دارند.