پیشنهاد ویژه : فایل تصویری رویداد "ردپای خوب‌زیستن"

سرشت یا تربیت؟
هوش انسان تابع ژنتیک است یا شرایط محیطی؟

 

از ساده‌ترین راه‌های سنجش نقش ژنتیک در بهره‌ی هوشی، مطالعه‌ بر روی دوقلوها است. در دوقلوهای همسانی که در شرایط محیطی متفاوتی بزرگ شده‌اند، هر چه اختلاف هوشی کمتر باشد گواهی است از اینکه نقش ژنتیک پررنگ‌تر از نقش محیط است (و برعکس).
در دوقلوهای ناهمسان (یا مجازی) که در یک خانواده بزرگ شوند هر چه اختلاف هوشی بیشتر باشد گواهی است از اینکه نقش ژن‌ها پررنگ‌تر از نقش محیط است (و برعکس). (به دو نوزاد از دو پدر و مادر زیستیِ متفاوت، که مثلاً زوجی همزمان هر دو را به فرزندی پذیرفته‌اند، دوقلوی مجازی گویند.)
اگر چنین راه‌های ساده‌ای برای آزمودن این پرسش وجود دارد پس چرا بر سر پاسخ به این پرسش کماکان اختلاف است؟ از علل این اختلاف‌نظر باید به وجود یافته‌های متعارض اشاره کرد. برخی داده‌ها ژنتیک را مؤثرتر نشان داده و برخی محیط را. اما چرا داده‌ها متعارض‌اند؟
علاوه بر علل شایعی که در تکرارناپذیری داده‌های علمی اشاره می‌شود، در اینجا می‌توان به علل دیگری هم اشاره کرد.
یک. ممکن است پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک در ثبت و تفسیر داده‌ها نقش داشته باشد. مثلاً به‌طور متعارف راست‌ها بر نقش ژن‌ها بیشتر انگشت می‌گذارند و چپ‌ها بر نقش محیط رشد.
دو. شرایط بدنی آزمودنی‌ها (مثلاً میزان قند یا اسید لاکتیک موجود در بدن، کم خوابی، خستگی،…) در هنگام شرکت در آزمون هوش بر نوع پاسخ اثر دارند. البته به وضوح تأثیر تمامی این عوامل بر نمرات آزمون یکسان نیست اما ممکن است آن‌قدری تفاوت ایجاد کند که باعث شود نتایج متفاوتی در تکرار آزمون‌ها به‌دست آید یا نقش پیش‌فرض‌های نظری پژوهشگر در ثبت داده‌ها بیشتر شود.
سه. در برگزاری آزمون هوش دوقلوها با یک دوراهی نیز سروکار داریم. اگر یک پژوهشگر از هر دو فرد آزمون بگیرد سوگیری شخصی او مبنی بر اینکه هوش مهم‌تر است یا محیط بر ثبت داده‌ها اثر می‌گذارد. و اگر دو پژوهشگر متفاوت از هرکدام از دوقلوها آزمون بگیرند اختلاف در نمرات را می‌توان به اختلاف در نحوه‌ی بیان سؤالات توسط دو پژوهشگر ربط داد.
چهار. نقدهای زیادی به آزمون‌های هوش رایج (و حتی خود مفهوم هوش) وارد است و بنابراین نوع آزمون هوش به کار گرفته نیز ممکن است در گزارش نهایی اثر داشته باشد.
اما به‌رغم این مشکلات روان‌شناسان چاره‌ای جز کنار آمدن با این کاستی‌ها ندارند. کار ایشان آن است که از کاستی‌ها بکاهند و نه آنکه در مواجهه با چنین نقدهایی یکسره پژوهش را رها کنند. علم به نحوی اصلاحی پیش می‌رود.
در پژوهش جدید، در همین راستا، اولاً برای اولین‌بار دوقلوها را طی زمان‌های طولانی مقایسه کردند تا داده‌های موثق‌تری داشته باشند، و ثانیاً برخی از جفت دوقلوها را یک پژوهشگر آزمود و برخی جفت‌ها را دو پژوهشگر متفاوت، تا از نقش پیش‌فرض‌های نظری پژوهشگران بکاهند به این امید که پیش‌فرض‌های متعارض همدیگر را تعدیل کنند.
سه دسته دوقلو را در سه آزمایش طی زمان مقایسه کردند.
دسته‌ی نخست کودکان دوقلوی همسانی بودند که در خانواده‌های متفاوتی بزرگ می‌شدند. ابتدا همسانی هوشی کمتری ثبت شد اما با گذر زمان، به رغم تفاوت در تجربه‌های دوقلوها، نمراتِ‌ بهره‌ی هوشی‌شان همگرایی پیدا کرد؛ نشانی از اهمیت بیشتر ژنتیک.
دسته دوم دوقلوهای همسان بزرگسالی بودند که جدا پرورش یافته بودند. همانند دسته‌ی کودکان، در این دسته نیز با گذر زمان همبستگی نمره‌ی هوش افزایش یافت؛ نشانی دیگر از اهمیت بیشتر ژنتیک.
دسته‌ی سوم دوقلوهای مجازی بودند. همبستگی نمرات هوش در این گروه ابتدا پایین بود: شاهدی دیگر بر اینکه ژنتیک مهم‌تر است، و طی زمان با بزرگ‌تر شدن کودکان این همبستگی بیشتر کاهش یافت؛ و این باز نشانی‌ست از اینکه در درازمدت نقش ژنتیک در هوش بیشتر است.

نتیجه‌ی کلی پژوهش: نقش محیط در پیش‌بینی هوش، در سنین پایین بیشتر از بزرگسالی است؛ به عبارتی با افزایش سن نقش ژنتیک بیشتر می‌شود. نتایج این پژوهش بسیار خلاف شهود ما است زیرا مطابق فهم عرفی، در گذر زمان نقش تجربه‌های زیسته باید بیش از نقش عوامل ژنتیکی باشند. اما مطابق این پژوهش اینطور نیست.
ناگفته پیداست که طرفداران تأثیر بیشتر محیط نیز یافته‌های جدیدی رو خواهند کرد. به نمونه‌ی اخیر از آن اشاره کنیم:
دانش‌آموزان فقیر در حل مسائل ریاضی که در آنها از غذا و پول سخن گفته شده ضعیف‌تر عمل می‌کنند تا مسائلی که به این موضوعات اشاره ندارد.
این پژوهش به خوبی نشان می‌دهد که فقر به راحتی می‌تواند بر نوع پاسخ به سؤالاتی که هوش کودک را ظاهراً به نحوی عینی و مستقل از شرایط می‌سنجند اثر بگذارد. چه بسا با افزودن عاملی مانند شرایط اقتصادی نتایج آزمون قبلی تکرار نشوند.

 

پاسخگویی واتس‌اپ