جورج سیمپسُن آمریکایی از معروفترین تکاملدانهای قرن بیستم است. او که با اصرار بر تدریجی بودن تکامل مخالف بود، پیش از الدرج و گولد نظریهی مشابه تعادل منقطع را عرضه کرد که به تکامل کوانتومی موسوم است. سیمپسُن معتقد بود که نرخ تکامل میتواند کند، متوسط یا سریع باشد و در صورتی که سریع باشد گاه میتواند چنان سریع باشد که بتوان از جهشهای تکاملی سخن گفت و با بهرهگیری استعاری از مکانیک کوانتومی از تکامل کوانتومی سخن گفت.
پژوهشی که نتایج آن در نشریهی زیستشناسی روز منتشر شده مؤید این نظر سیمپسُن است.
سَقَنقورها (اسکینکها)، تیرهای از مارمولکها هستند که بیش از 1500 گونه را شامل میشوند و عموماً در نواحی بیابانی و شنزارها زندگی میکنند اما از قطب تا استوا گستردهاند. تنوع در این گونهها بسیار بالا است. از علائق زیستشناسانی که به علم طبقهبندی توجه دارند این است که میخواهند این گونههای متنوع را در قالب درختهای تکاملی نظم دهند، و مشخص کنند کدامها به لحاظ تکاملی به هم نزدیکترند و چه زمانی از هم جدا شدهاند. تا به این جا چنین هدفی برای یک پژوهش تکاملی، پروژهای کاملاً عادی در زیستشناسی تکاملی به نظر میرسید. اما یافتهها اسراری از کارکرد تکامل را آشکار ساختند که میتواند شاهدی مهم به نفع تکامل کوانتومی یا تکامل از طریق جهش باشد.
میتوان پذیرفت که تغییرات در برخی خصیصهها، مثلاً تغییر رنگ، با تغییر در یک یا چند ژن در زمانی کوتاه رخ دهد. اما وقتی سخن از دست و پای دراز یا کوتاه، یا شکل بدن دوکی یا کشیده باشد انتظار متعارف زیستشناسان آن است که تغییرات تدریجی در زمانهای طولانی سبب ایجاد این خصیصهها شده باشد.
هرچند مطابق انتظار متعارف برخی گونهها که متفاوتاند نیاکان دورتری دارند و بنابراین تغیییرات تدریجی را تجربه کردهاند اما پژوهش جدید وفور این انتظار متعارف را به پرسش گرفت. برخی سقنقورها بهرغم تفاوتهای بسیار زیاد در شکل بدن، نیاکان مشترک بسیار نزدیکی دارند. به عبارتی در زمانی بسیار کوتاه به یکباره در دو مسیر تکاملی متفاوت دو جمعیت مشابه به دو گونهی بسیار متفاوت تبدیل شدهاند.
سیمپسُن از نظریهی رانش ژنتیکی تصادفی سیوال رایت بهره گرفت و معتقد بود برخی گسستهایی که در سیر تکاملی فسیلها شاهد هستیم ناشی از نیافتن فسیلها نیست بلکه به علت تغییرات شدید در زمانهای بسیار کوتاه بوده است و بنابراین فسیل واسطهای وجود نداشته که یافت نشده است. مطابق نظریهی رانش ژنتیکی تصادفیِ رایت، کافی است دستهی کوچکی از موجودات که به لحاظ ژنتیکی با میانگین ژنتیکی جمعیت والد متفاوتاند از جمعیت والد جدا شده، وارد محیط جدیدی شوند. اگر محیط جدید مسألههای تکاملی جدیدی را پیش روی گروه قرار دهد در زمانی کوتاه شاهد تغییراتی بزرگ خواهیم بود، به نحوی که دستهی جدا شده میتواند گونهی جدیدی شود.
این پژوهش از این منظر نیز قابل توجه است که چگونه برخی پژوهشهای کاملاً معمولی میتواند به نتایجی بس خیرهکننده بیانجامد. از این پس برای نظرات سیمپسُن و گولد، که با اصرار بر تدریجیگرایی مخالف بودند، شاهدی بسیار قوی در اختیار داریم. البته نمونههای دیگری برای تکامل سریع در اختیار داشتهایم. اما عموم آنها مربوط به تغییرات در خصیصههایی جزییتر بودهاند. چه بسا بلندشدن گردن زرافه نیز چندان که گمان داشتهایم تدریجی و زمانبر نبوده است. با انتشار این یافته فسیلشناسان تبیین دیگری بابت نیافتن فسیلهای حدواسط و حلقههای گمشده در اختیار دارند.
تمثیلی برای مدلسازی تکامل فرهنگی و اجتماعی
این یافته که به تقویت نظریهی تکامل کوانتومی انجامیده است میتواند الگوی مناسبی در مدلسازی تغییرات اجتماعی و فرهنگی باشد. بهخلاف نظر نسبتاً رایج که تغییرات اجتماعی، از جمله اصلاحات اجتماعی گام به گام و تدریجیاند، در جایی مانند اندازهی اندامها، که انتظار تغییرات سریع در آنها نمیرفت نیز شاهد تغییرات بسیار سریع و جهشی بودهایم. این سنخ تغییرات مشابه تغییرات ساختاری در نظامهای اجتماعی و سیاسیاند. بنابراین در سطح اجتماعی نیز چنین تغییراتی کاملاً ممکن است و باید در مدلسازیهای رایانهای که بازسازی تکامل فرهنگی میپردازند مد نظر طراحان قرار گیرد. به عنوان نمونه، مدلسازی برخی تغییرات بسیار ساده در نظامهای آموزش و پرورش، تغییر در نحوهی اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی، و در سطح کلانتر، ایجاد تغییراتی گاه جزئی در قوانین اساسی میتواند مسیر بهزیستی مردم را هموار یا ناهموار کند به نحوی که در زمانی کوتاه ثمرات مثبت یا منفی آن آشکار شود. همگام شدن چند تغییر با هم بر احتمال این امکان میافزاید.